دانلود رمان حماقتی که کردم pdf از ویولا (معرفی)

توجه : برخی مطالب این سایت از سایت های دیگر جمع آوری شده است. در صورت مشاهده مطالب مغایر قوانین جمهوری اسلامی ایران یا عدم رضایت مدیر سایت مطالب کپی شده توسط شماره موجود در بخش تماس با ما به ما اطلاع داده تا مطلب و سایت شما کاملا از لیست و سایت حذف شود.

دانلود رمان حماقتی که کردم pdf از ویولا

با لینک مستقیم برای اندروید و کامپیوتر 

ژانر رمان: عاشقانه،انتقامی

خلاصه رمان حماقتی که کردم

مهرسا دختری که بعد از شکست عشقی که خورده برای گرفتن انتقام دل شکسته اش،

با دوست صمیمی دوست پسرش وارد ارتباطی عجیب میشه. اما زمانی که عشقش دوباره برمیگرده،

زندگیش از این رو به اون رو میشه.. با هم می خونیم خط به خط زندگی واقعیش و …

رمان های پیشنهادی:

دانلود رمان عموزاده

دانلود رمان نازدار

قسمتی از رمان

_محمد دیشب زنگ زد. همچین با چشمای گشاد زل زد بهم، ترسیدم خانوم معلم جفتمونو باهم پرت کنه بیرون..

_وای نگین چشای بابا قوریتو اونجوری نکن الان جفتمون به فنا میریم.. _چخبره اونجا همش وز وز می کنید!

مهرسا خیلی درس میخونی، خیلی سر کلاس میای؟ وقتیم که میای نه خودت توجه میکنی نه میذاری بقیه توجه کنن!

خیلی نامحسوس پر از حرص آرنجمو تو شکمه نگین احمق فرو کردم و گفتم: ببخشید! دیگه تا آخر زنگ حرف نزدم…

قرار بود ساعت آخر و با شیما بپیچونیم. کتابامو با عجله جمع کردم و ریختم تو کیفم.. _گفتی کدوم محمد زنگ زد؟

بی توجه به حس کنجکاویش گفتم: ممد سلطان! صدای سیلی آرومی که تو صورت خودش زد باعث شد

سرعتمو بیشتر کنم و قاطیه بچه هایی که این ساعت کلاس آخرشون بود از در برم بیرون. شیما پشت در منتظرم بود..

_مهرسا کجا؟ وایسا بگو چی شد دختر مگه کلاس نداری… می دونستم اونقدر جربزه نداره که کلاس بپیچونه و حتی

فضولی هم نمی تونه باعثش بشه! بدو بدو قاطی بچه ها از در مدرسه ی بزرگسالان زدم بیرون..

شیما طبق معمول آینه به دست زیر درخت بید مجنون، دور از چشم مدیرِ مزخرفه مدرسه داشت رژ لبشو تمدید می کرد.

کنارش وایسادم و گفتم : بده منم بزنم! آینه رو گرفت سمتم و گفت: از رژ خودت بزن تکراری نشه میریم پیش مبین!

تو دلم قند آب میکردن ..از مبین خوشم میومد پسره باحالی بود! پوزخندی زدم

و حین کشیدن مداد رو لبای گوشتیم گفتم: آخر سر زیر همین مبینی!

 

دکمه بازگشت به بالا