دانلود pdf رمان نزدیک خانه از کارا هانتر (معرفی)

توجه : برخی مطالب این سایت از سایت های دیگر جمع آوری شده است. در صورت مشاهده مطالب مغایر قوانین جمهوری اسلامی ایران یا عدم رضایت مدیر سایت مطالب کپی شده توسط شماره موجود در بخش تماس با ما به ما اطلاع داده تا مطلب و سایت شما کاملا از لیست و سایت حذف شود.

دانلود رمان نزدیک خانه pdf از کارا هانتر برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی

دیزی دختربچه‌ای ۸ ساله است که در مهمانی آخر شب در خانه خودشان در شهر اکسفورد گم‌ شده است و خانواده‌اش پس از این که مدتی به دنبالش گشته‌اند به پلیس اطلاع داده‌اند. خبر گم شدن دیزی خیلی زود همه‌جا پخش می‌شود در جریات تحقیقات پلیس روشن می‌شود که مسئله خیلی پیچیده‌تر است و ممکن است پای جنایتی درمیان باشد!  پلیس خیلی زود متوجه می‌شود که پدر و مادر دیزی رفتاری عجیب دارند و با پلیس برای پیدا کردن جزئیات همکاری نمی‌کنند. داستان با فلاش‌بک‌هایی به زندگی این خانواده پیش می‌رود تا گذشته تاریک آنها را برملا سازد.

خلاصه رمان نزدیک خانه

بزنیم چه ساعتی رسیدین؟ فيونا وبستر درست بعد از ساعت هفت از اولین نفرها بودیم توی دعوتنامه نوشته بود. یعنی مردم ۷ بیان و فکر کنم شارون در واقع ساعت 6 منتظر مردم بود. وقتی رسیدیم شارون واقعاً عصبی بود. فکر کنم نگران بود کسی نیاد برای این مهمونی زیاد تو دردسر افتاده بود بهش گفتم همه خوشحال میشن کمک کنن و یه چیزایی بیارن ولی اون میخواست همه کارها رو خودش بکنه همه چیز روی میزها توی باغ سلفون کشیده و چیده شده بود، این روکش ها وحشتناکن، فکر نمی کنی، منظورم اینه که…..

اورت گفتین عصبی بود؟ فيونا و بستر خب آره ولی فقط قبل مهمونی بود بعدش که مهمونی شروع شد. خوب شد. اورت بری چی؟ فيونا وبستر مثل همیشه پر از شور و زندگی بود همیشه خیلی خون گرمه همیشه حرفی برای گفتن داره. مطمئنم مهمونی نظر اون بوده اون عاشق دیزیه عشق پدر و دختری همیشه دیزی رو روی شونه هاش میذاره و اینور و اون ور میره دیزی توی اون پیراهن گلدار خیلی ملیح شده بود.

خیلی ناراحت کننده است که بچه ها تو این سن این جور پیراهن ها رو دیگه نمیپوشن دیشب میخواستم آلیس پیراهن فانتزی بپوشه ولی اون رک و راست مخالفت کرد. آلیس فقط به سال از دیزی بزرگتره ولی الان فقط نیم تنه و کفش کتونی میپوشه اورت باید بری میسون رو خوب بشناسین؟ فيونا و بستر ببخشید؟ اورت آخه بهش گفتین «باز» فيونا و بستر میخندد اوه خدای من من گفتم؟ میدونم خیلی بده ولی ما این اسم رو براش گذاشتیم، البته بعضی از ما. «باز» و «شاز» مخفف بری و شارون میدونین؟

دکمه بازگشت به بالا