مجموعه شعر کوتاه محرم
سیرافی ها| سرویس سرگرمی – شاید واقعه عاشورا مدت زمان زیادی طول نکشید، اما تا همیشه میتوان از تمام لحظههای آن درسی از ایثار، آزادگی، ایمان، صبر و شهامت آموخت. واقعهای تاثیرگذار که شاعران بسیاری را نیز واداشته تا در موردش، آنچه حس کرده یا آنچه آموختهاند را در غالب اشعار ویژه محرم یا شعر کوتاه محرم بیان کنند.
شعر کوتاه محرم
عطری که از حوالی پرچم وزیده است
ما را به سمت مجلس آقا کشیده است
از صحن هر حسینیه تا صحن کربلا
صد کوچه بازکنید محرم رسیده است
♦♦♦♦♦♦♦♦
خبر آمد ز مهی بوی خدا میآید
ماه داغ دل ما غرق نوا میآید
دل ببازید عزیزان که زمان الم است
ماه اشک و الم و کرب و بلا میآید
♦♦♦♦♦♦♦♦
پرسیدم:ازحلال ماه، چراقامتت خم است؟
آهی کشیدوگفت:که ماه محرم است
گفتم: که چیست محرم؟
باناله گفت:ماه عزای اشرف اولادآدم است
♦♦♦♦♦♦♦♦
بر سینهی من نوشته بین الحرمین
نصف قلبم با ابالفضل، نصف دیگر با حسین
♦♦♦♦♦♦♦♦
تلفیق خدا و خون فقط پیکر توست
خورشید گلی از چمن حنجر توست
شب وقف مدار چشم هایت مولا
صبح، آینهی دستِ بهارآور توست
♦♦♦♦♦♦♦♦
اى که دلها همهی از داغ غمت غمگین است
وى که از خون تو صحراى بلا رنگین است
نرود یاد لب تشنهات از خاطرهها
هر کـه را مىنگرم از غم تو غمگین است
♦♦♦♦ دوبیتی محرم ♦♦♦♦
باز محرم رسید، این من و گریههایم
رفع عطش میکند، فرات اشکهایم
باز محرم رسید، دلم چه ماتمزده
کسی میان این دل، خیمه ماتم زده
♦♦♦♦♦♦♦♦
دیباچهی عشق و عاشقی باز شود
دلها همه آمادهی پرواز شود
با بوی محرم الحرام تو حسین
ایام عزا و غصه آغاز شود
♦♦♦♦♦♦♦♦
بنالای دل! بنال که اربعین شد
که لرزان از غمش عرش برین شد
بنالای دل! نوای نینوا را
گلستان کرده زینب کربلا را
بـنالای دل! نوای غم رسیده
فلک، چون زیـنب کـبری ندیده
♦♦♦♦♦♦♦♦
کربلا دارالنعیم زینب است
کعبه خود تحت حریم زینب است
عمر زینب فخر مولا بود و بس
او به زهرا المثنی بود و بس
♦♦♦♦♦♦♦♦
عطری که از حوالی پرچم وزیده است
ما را به سمت مجلس آقا کشیده است
از صحن هر حسینیه تا صحن کربلا
صد کوچه بازکنید محرم رسیده است
♦♦♦♦♦♦♦♦
در محرّم، مردمان خود را دگرگون میکنند
از زمین آه و فغان را زیب گردون میکنند
گه به یاد تشنه کامان زمین کربلا
جویبار دیده را از گریه جیحون میکنند
♦♦♦♦ شعر کوتاه حسینی ♦♦♦♦
برای باغبان یاس آفریدند
علی را أشجع الناس آفریدند
وفا داری و مردی و شجاعت
یکی کردند و عباس آفریدند
♦♦♦♦♦♦♦♦
حلال جمیع مشکلات است حسین
شوینده لوح سیئات است حسین
ای شیعه تو را چه غم ز طوفان بلا
آنجا که سفینهالنجات است حسین
♦♦♦♦♦♦♦♦
این که خود تشنه، ولی جرعهای از آب نخورد
تا ابد در نظر عشق، معما آمد!
دست و مشک و علم افتاد، ولیکن سقا
سربلند است در آن لحظه که زهرا آمد …
♦♦♦♦♦♦♦♦
باز در خاطرهها، یاد توای رهرو عشق
شعله سرکش آزادگی افروخته است
یک جهان، بر تو و بر همت و مردانگیات
از سر شوق و طلب، دیده جان دوخته است
♦♦♦♦♦♦♦♦
یا حسین کو علم عباست؟
دیده ارجمند عباست
دست از تن، قلم عباست
جان فدای قدم عباست
♦♦♦♦♦♦♦♦
آبروی حسین به کهکشان میارزد
یک موی حسین بر دو جهان میارزد
گفتم که بگو بهشت را قیمت چیست
گفتا که حسین بیش از آن میارزد
♦♦♦♦ شعر کوتاه محرم ♦♦♦♦
ارباب صدای قدمت میآید
هنگامه اوج ماتمت میآید
ما در تب داغ و غم تو میسوزیم
هفت روز دگر محرمت میآید
♦♦♦♦♦♦♦♦
در کلاس عاشقی عباس غوغا میکند
در دل هر عاشقی عباس مأوا میکند
هر کسی خواهد رود در مکتب عشق حسین
ثبت نامش را فقط عباس امضا میکند
♦♦♦♦♦♦♦♦
الا ای عاشقان دیگر، غم عالم نمایان شد
دگر غمها ز داغ او، برایم سهل و آسان شد
ز چشمم اشک میریزد، ز قلبم خون عاشورا
سبوی عین و شین و قاف، به روی دست مستان شد
♦♦♦♦♦♦♦♦
اشکم ز هجر روی تو خوناب شد حسین
مویم ز غصه رشتهی مهتاب شد حسین
هر جا کنار آب نشستم ز داغ تو
از بس که سوختم جگرم آب شد حسین
♦♦♦♦♦♦♦♦
هر جا که میروم ز غمت دیده پر نم است
هر ماه من ز داغ تو ماه محرم است
عمری گریستم که موظف به گریهام
گر نُه فلک به گریه شود باز هم کم است
♦♦♦♦♦♦♦♦
ای اهل حرم منتظر یار نمانید
چشمان بـه ره مشک علمدار نمانید
با خون جگر دیده بـه رخساره بشویید
دلبسته بـه دیدار دگربار نمانید
♦♦♦♦♦♦♦♦
عالم همه محو گل رخسار حسین است
ذرات جهان درعجب از کار حسین است
دانی که چرا خانهی حق گشته سیه پوش
یعنی که خدای تو عزادار حسین است
♦♦♦♦♦♦♦♦
دل را اگر از حسین بگیرم چه کنم
بی عشق حسین اگر بمیرم چه کنم
فردا که کسی را به کسی کاری نیست
دامان حسین اگر نگیرم چه کنم
شعر نو کوتاه در مورد محرم
محرم
وقتی اولین ماه شد
میدانست
اولینها را رسالتی
بر دوش است.
اما نمیدانست
روزی تا آخر زمان
یادآور یک حماسه
یک قیام خونین
“انقلاب حسین (ع) “
خواهد شد
سیاوش رودکلی
♦♦♦♦♦♦♦♦
باز باران با ترانه
میخورد بر بام خانه
یادم آید کربلا را
دشت پر شور و نوا را
گردش یک روز غمگین
گرم و خونین
لرزش طفلان نالان
زیر تیغ و نیزهها را
…
علی اصغر کوهکن
♦♦♦♦♦♦♦♦
ساقی و دست جدا
پرچم افراز خدا
روی ساحل شده لب تشنه رها
ساقی آب آور
بی کس و بی یاور ای خدایا تـو ببین
پاره تن از سر زین بر زمین افتاده عباسم
دست و بازوی جدا
شده صدپاره رها این دلاورزاده عباسم
♦♦♦♦♦♦♦♦
دل مـن در تب و تاب
کـه نمی قطره آب روی لب ننهاده عباسم
یل شیر افکن مـن
سر بـه زیر افکن مـن تشنه لب جان داده عباسم
اگر شما نیز اشعار زیبا و کوتاهی در مورد محرم و عاشورا در ذهن دارید، میتوانید آن را از طریق بخش “ارسال نظر” با ما و سایر مخاطبان عاشورایی ستاره در میان بگذارید.