منظور از سمیع و بصیر بودن خداوند چیست؟
همه مسلمانان، خداوند را به صفتهای «سمیع» و «بصیر» ستوده اند، زیرا این صفتها به طور مکرر در متن قرآن مجید آمده است. اما مراد از سمیع و بصیر بودن خداوند چیست؟
پاسخ اجمالی به معنای سمیع و بصیر بودن خداوند:
البته این یک معنى مجازى نیست، و اگر هم آن را مجاز بنامیم مجاز بالاتر از معنى حقیقى است. زیرا او چنان احاطه و آگاهى به اصوات و مناظر دارد، و چنان همه این امور نزد او حاضرند که از هر گونه شنوائى و بینائى برتر و بالاتر است. از همین جاست که خداوند در دعاها به عنوان «اسمع السّامعین» یعنی از همه شنوندگان شنوده تر، و «ابصر الناظرین» یعنی از همه بینندگان بیناتر توصیف شده است. [۱]
ولى در میان جمعى از قدماى متکلمین این عقیده وجود داشته که اوصاف «سمیع» و «بصیر» غیر از صفت «علم» است، این عدّه ناچارند صفت «سمیع» و «بصیر» را زائد بر ذات خدا بدانند، و قائل به تعدد اوصاف ازلى* باشند که این نوعى شرک است و گرنه سمیع و بصیر بودن خداوند چیزى جز عالم بودن او به اصوات و منظرهها نمى تواند باشد. [۲]
کسى که این سخن را بگوید و به آن عقیده داشته باشد، مشرک است و بهره اى از ولایت ما ندارد، خداوند متعال ذاتى است عین عالِم و سمیع و بصیر و قادر (و این صفات زائد بر ذات او نیست.) [۴] و [۳]
جواب تفصیلی در مفهوم سمیع و بصیر بودن خداوند
«.. فَجَعَلْناهُ سَمِیعاً بَصیراً» [۵]
ما انسان را شنوا و بینا قرار دادیم.
بینایى و شنوایى از بزرگترین ابزار شناخت و نافعترین آنها هستند. از میان حواس پنجگانه ظاهرى، این دو حس بیشتر از سایر حواس، باعث ارتباط انسان با جهان خارج میشود و به همین جهت نسبت به دیگر حواس از ارزش بالایى برخوردارند. خدا نیز با این دو صفت توصیف شده و از اطلاق الفاظ دیگر حواس مانند شام (بویا)، ذائق (چشنده)، لامس (لمس کننده) خوددارى شده است.
در حالى که ملاک اطلاق آن دو (بصیر و سمیع) در دیگر اسماء حواس موجود است و اگر ملاک سمیع و بصیر بودن خداوند، حضور مبصرات (موجودات دیدنی) و مسموعات (شنیدنیها) نزد خدا باشد، همین معنا نیز در بوییدنىها و چشیدنىها و ملموسات (چیزهایی که لمس میشوند) موجود است. اما علت این تبعیض این است که بصر و سمع، از شرافت و ارزش بیشترى برخوردارند.
معنى «بصیر» بودن خداوند
- حضور دیدنىها نزد خدا، این موقعى است که با سمیع همراه باشد، چنان که مى فرماید:
«.. إِنَّ اللّهَ نِعِمَّا یَعِظُکُمْ بِهِ إِنَّ اللّهَ کانَ سَمِیعاً بَصِیراً» [۶]
- علم به جزئیات وخصوصیات اشیا و این در موقعى است که با حرف (با) همراه باشد، چنان که مى فرماید:
«.. وَ کَفى بِرَبِّکَ بِذنُوبِ عِبادِهِ خَبِیراً بَصِیراً» [۷]
همچنین مى فرماید:
«.. وَ کانَ اللّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیراً» [۸]
ونیز مى فرماید:
«.. ما یُمْسِکُهُنَّ إِلاَّ الرَّحْمنُ إِنّهُ بِکُلِّ شَىْء بَصِیرٌ» [۹]
متعلق بینایى در این آیات مختلف است، گاهى «همه چیز»، گاهى «بندگان» و در مرحله سوم «اعمال انسان ها» و گاهى «گناهان آنان» مى باشد.
گروهى از مفسران بصیر را فقط به حضور مبصرات (موجودات دیدنی) نزد خدا تفسیر کرده اند و این معنا در مورد اشیاء قابل رؤیت درست است. اما گاهى در مواردى به کار رفته که قابل رؤیت نیستند، مانند «ذنوب»، زیرا بسیارى از گناهان قابل رؤیت نیست، طبعاً در این جا باید مقصود از «بصیر» آگاهى از جزئیات باشد و شاهد آن این است:
آن گاه که ذنوب را متعلق بصیر قرار مى دهد، لفظ خبیر را با آن همراه مى سازد، چنان که مى فرماید:
«بِذُنُوبِ عِبادِهِ خَبیراً بَصِیراً»
و شاید هدف آیات این است که خدا نسبت به آنچه که در جهان هستى مى گذرد، علم تفصیلى دارد نه علم اجمالى و تمام آنچه که در آشکار و پنهان است از قلمرو علم خدا بیرون نیست.
از این بیان روشن مى گردد نظریه کسانى که منکر تعلق علم خدا به جزئیات مى باشند، به بهانه آن که مستلزم تغییر در ذات است، با ظاهر این آیات سازگار نیست؛ و شاید به خاطر این که لفظ «بصیر» در لغت عرب متضمن معنى دقت و موشکافى است.
۱- آشنایى به خصوصیات نفس، «بَلِ الإِنْسَانُ عَلى نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ» [۱۰]
۲- رموز پنهان در جهان، چنان که از زبان سامرى چنین نقل مى کند: «بَصُرْتُ بِما لَمْ یَبْصُرُوا بِهِ…» [۱۱]
معنی «سمیع» بودن خداوند
- حضور مسموعات نزد خدا، و این معنا بیشترین سهم را در استعمال دارد.
- به معنى (مجیب) چنان که مى فرماید: «.. سَمِیعُ الدُّعَاء» [۱۲]
خداوند بینا و شنواست اما نه به طریق فیزیکی
از آن جا که همه عوالم امکانى نزد خدا حاضر است، قهراً مبصرات و مسموعات نیز نزد او حاضر خواهند بود. از این جهت بسیارى از محقّقین این دو وصف را از شعب علم خدا به جزئیات گرفته اند و واقعیت علم را جز حضور معلوم نزد عالم چیز دیگرى ندانستهاند؛ و اگر برخى از متکلمین گفته اند: شنوایى خدا به علم به مسموعات بازگشت مىکند، گفتار صحیحى است و مسلماً حضور موجودات نزد خدا بالاتر از حضور موجودات نزد انسان از طریق صور ذهنى است.
فرقۀ اشاعره، سمیع و بصیر بودن خداوند را به همان معنایى که در انسان به کار مىرود تفسیر مىکنند، ولى براى پرهیز از برچسب تجسیم، فوراً کلمه «بدون کیفیت» را به کار مى برند. ولی ضمیمه کردن این کلمه دردى را دوا نمى کند.