توجه : برخی مطالب این سایت از سایت های دیگر جمع آوری شده است. در صورت مشاهده مطالب مغایر قوانین جمهوری اسلامی ایران یا عدم رضایت مدیر سایت مطالب کپی شده توسط شماره موجود در بخش تماس با ما به ما اطلاع داده تا مطلب و سایت شما کاملا از لیست و سایت حذف شود.
شعر و ترانهفرهنگ و هنر

شعر شریعتی در مورد مادر

شعر شریعتی در مورد مادر

مادر نگاه خسته و تاریکت

با من هزارگونه سخن دارد

 

با صد زبان به گوش دلم گوید

رنجی که خاطر تو ز من دارد

 

دردا که از غبار کدورت ها

ابری به روی ماه تو می بینم

 

سوزد چو برق خرمن جانم را

سوزی که در نگاه تو می بینم

 

چشمی که پر زخنده ی شادی بود

تاریک و دردناک و غم آلودست

 

جز سایه‌ی ملال به چشمت نیست

آن شعله‌ی نگاه، پر از دود است

 

آرام خنده مــی زنــی و دانم

در سینه‌ات کشاکش طوفان است

 

لبخــنـــد دردنـاک تو ای مـــادر

سوزنده تر ز اشک یتیمان است

 

تلخ است این سخن که به لب دارم

مادر بلای جـــان تو مـــــن بودم

 

امّا تو ای دریغ گمان بردی

فرزند مهربـان تو من بودم

 

چون شعله‌ای که شمع به سر دارد

دائم ز جســم و جـــان تـو کاهیــدم

 

چون بت تو را شکستم و شرمم باد

با آن که چون خــــدات پــرستیــــدم

 

شرمنده من به پای تو می افتم

 چون بر دلم ز ریشه گنه باریست

 

مــادر بــلای جان تو من بودم

این اعتراف تلخ گنــــه باریست

 

گرد آوری: بخش فرهنگ و هنر بیتوته

علی اکبر

مجله سیراف از سال 96 فعالیت خود را آغاز کرده است،تمام تلاشم انتشار محتوای سالم و منحصر بفرد مورد نیاز کاربران با رعایت قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. 09900995320

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا