شعرهای زیبا در مورد شب قدر 98 + متن روضه شب قدر و عکس نوشته های شب قدر 1398
در اینبخش زیباترین شعرها در مورد شب قدر را مرور میکنیم. 18 رمضان نخستین شب قدر پیش روی مـا اسـت، میتوانیم دراین شب هاي عزیز از خدای خود تقاضای بخشش کرده و برای روزهای آینده خود و اطرافیان مان دعا کنیم. روایت هاي زیادی میگویند سرنوشت مـا دراین شبها رقم میخورد و خداوند صدای مـا را بهتر از هر زمان دیگر میشنود. در ادامه با مجله سیراف همراه باشید.

اشعار زیبا درباره شب قدر ۱۳۹۸ + عکس نوشته های شب قدر ۹۸
شب قدر اسـت و قدر آن بدانیم
نماز و جوشن و قرآن بخوانیم
بـه درگاه خدا غفران و توبه
بـه شرطی کـه سر پیمان بمانیم
برای پاکی نفس و سعادت
همیشه بهر خود شیطان برانیم
شب تقدیر و ثبت سرنوشت اسـت
دعا بر مومن وانسان بخوانیم
برای صیقل روح و روانها
بـه دل دریائی ازایمان رسانیم
برای اوّلین ستمدیده عالم
بسی خون دل ازچشمان چکانیم
هزاران نفرین و نفرین بسیار
بـه قاتلهای مولامان رسانیم
دراین شبها تـو مهدی «عج» را صدا کن
چو یوسف غایب اسـت حیران چنانیم
دعای اوّل و آخر ظهور اسـت
کـه بیش از این دراین هجران نمانیم
مسافر را بگو ایمان قوی دار
کـه تاوصلی بـه این دامان امانیم
اشعار شب 21 رمضان
شبی اسـت کـه لیلة البراتش خوانند
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
و اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
چـه مبارک سحری بودو چـه فرخنده شبی
آن شب قدر کـه این تازه براتم دادند
مدح شب قدر
**********
تشنه ام این رمضان تشنه تر از هر رمضانی
شب قدر آمده تا قدر دل خویش بدانی
لیله القدر عزیزی اسـت بیا دل بتکانیم
سهم مـا چیست از این روز همین خانه تکانی
شب قدر اسـت و مـن قدری ندارم
چـه سازم توشه قبری ندارم
اشعار زیبا و سوزناک شب های قدر
مبادا لیله القدرت سرآید
گنه بر ناله ام افزون تر آید
مبادا ماه تـو پایان پذیرد
ولی این بنده ات سامان نگیرد
خدایا قدر مـا رابه قدر مولاعلی «ع» نزدیک فرما
اشعار شب ۱۹ رمضان
**********
الهی آن شب کـه هـمه قرآن بـه سر میکنند
مـا را توفیق بده قرآن رابه دل کنیم
امشب تمام آینه ها را صدا کنید
گاه اجابت اسـت رو بـه سوی خدا کنید
اي دوستان آبرو دار در نزد حق
در نیمه شب قدر مرا هم دعا کنید
متن نوحه خوانی برای شب قدر
چون نامه جرم مـا بـه هم پیچیدند
بردند بـه دیوان عمل سنجیدند
بیش ازهمگان گناه مابود ولی
مـا رابه محبت علی «ع» بخشیدند.
با عرض تسلیت در لیالی قدر
این حقیر را ازدعای خیرخویش فراموش نکنید.
التماس دعا
شعر شب قدر امام علی
**********
مارا بـه دعا کاش فراموش نسازند
رندان سحر خیز کـه صاحب نفسانند
از عرش صدای ربنا میآید
آوای خوش خدا خدا میآید
فریاد کـه درهای بهشت باز کنید
مهمان خدا سوی خدا میآید
دکلمه های زیبا در مورد شب قدر 98
گویند کریم اسـت و گنه می بخشد
گیرم کـه ببخشد زِخجالت چـه کنم
یا رب زِ تـو امروز عطا می طلبم
هشیاری و بخشش خطا می طلبم
مقبولی روزه و نماز و طاعات
از درگه لطفت بـه دعا می طلبم
اشعار سومین شب قدر
**********
زِ مردم دل بکن یاد خدا کن
خدا را وقت تنهایی صدا کن
درآن حالت کـه اشکت می چکد گرم
غنیمت دان و مـا را هم دعا کن
شب قدر اسـت و مـن قدری ندارم
چـه سازم توشۀ قبری ندارم
متن شعر شب قدر ۱۳۹۸
امشب
از آسمان باران انا انزلنا بر فرق زمین می بارد
امشب چشمانم رابا آب توبه میشویم
و کلام قرآن در دهانم می ریزم
تا خواب چشمانم را نیاز آرد
مبادا لیلة القدرت سر آید
گنه بر ناله ام افزونتر آید
مبادا ماه تـو پایان پذیرد
ولی این بنده ات سامان نگیرد
متن مناجات ترکی شب قدر
عکس نوشته در مورد شب قدر
پاشیده اند عطر دعا باز در زمین
آنک دوباره قافلهي ناز در زمین
صبح و درود می رسد از آسمان ببین
آورده اند یک سحر آواز در زمین
هرشب هزار ماه بـه مـا سجده میبرند
در حسرت شکفتن یک راز در زمین
رازی کـه آن سپیده دم از سینهي علی
برلب رسید و رفت بـه اعجاز در زمین
گفتند او نشانی شبهای قدر بود
گفتیم مانده روزنه اي باز در زمین
شاید شبی بشارتی از آسمان رسید
چون یازده نشانهي پرواز در زمین
متن شعر شب قدر روسیاها اومده
متن روضه درباره شب قدر
تشنه ام این رمضان تشنه تر از هر رمضانی
شب قدر آمده تا قدر دل خویش بدانی
لیلة القدر عزیزی ست بیا دل بتکانیم
راستی روزه مگر چیست؟ همین خانه تکانی
ماه کنعان! ندهد سلطنت مصر فریبت
تـو چرا مثل پدر نیستی اي یوسف ثانی؟
نیست تقصیر عصا، معجزهي موسوی ات نیست
کاش می شد کـه شعیبت بپذیرد بـه شبانی
بی نشانان زمین، زنده بـه گوران زمانیم
هـمه همسایهي مرگیم، همین اسـت نشانی
دوبیتی در مورد شب قدر 1398
مـن بنده زار تـو هستم عبد گرفتار تـو هستم
باکوله باری از گناهان همواره سربار تـو هستم
بشکسته بالم
افسرده حالم
دادی مجالم
الهی العفو
گفتی بیا در خلوت شب نام مرا آور تـو بر لب
در نیمۀ شب آمدم مـن بگذر ز جرمم جان زینب
گشتم پشیمان
از جرم و عصیان
با چشم گریان
الهی العفو
آن رو سیاه تـو منم مـن گم کرده راه تـو منم مـن
عبدم ذلیلم مستکینم مهمان ماه تـو منم مـن
دار و ندارم
این حال زارم
بر لب بیارم
الهی العفو
حب علی در سینه دارم از دشمنانش کینه دارم
در آرزوی کربلایم مـن حسرت مدینه دارم
بنما نصیبم
کوی حبیبم
أمّن یجیبم
الهی العفو
متن برای شب اول قدر 98
حق شب قدرست در شبها نهان
تا کند جان هر شبى را امتحان
نه همه ی شبها بود قدر اى جوان
نه همه ی شبها بود خالى ازآن
آن شب قدری کـه گویند اهل خلوت امشب اسـت
یا رب این تاثیر دولت از کدامین کوکب اسـت
تا بـه گیسوی تـو دست ناسزایان کم رسد
هر دلی ازحلقه اي، در ذکر یا رب یا رب اسـت
در شب قدر ار صبوحی کرده ام عیبم مکن
سرخوش آمد یار و جامی بر کنار طاق بود
شعر حافظ در زمان آدم اندر باغ خلد
دفتر نسرین و گل را زینت اوراق بود
شعر کوتاه در مورد شب قدر ۱۳۹۸
مهمان توام اي جان زنهار مخسب امشب
اي جان و دل مهمان زنهار مخسب امشب
روی تـو چو بدر آمد امشب شب قدر آمد
اي شاه همه ی خوبان زنهار مخسب امشب
اي سرو دو صد بستان آرام دل مستان
بردی دل و جان بستان زنهار مخسب امشب
اي باغ خوش خندان بی تـو دو جهان زندان
آنی تـو و صد چندان زنهار مخسب امشب
اى مه عید روى تـو، اى شب قدر موى تـو
چون برسم بـه جوى تـو، پاک شود پلید مـن
اشعار شب قدر ۹۸
امشب عجبست اى جان گر خواب رهى یابد
وان چشم کجا خسپد کو چون تـو شهى یابد
اى عاشق خوش مذهب زنهار مخسب امشب
کان یار بهانه جو بر تـو گنهى یابد
مـن بنده آن عاشق کو نر بودو صادق
کز چستى و شبخیزى از مه کلهى یابد
در خدمت شه باشد شب همره مه باشد
تا از ملاء اعلا چون مه سپهى یابد
بر زلف شب آن غازى چون دلو رسن بازى
آموخت کـه یوسف را در قعر چهى یابد
آن اشتر بیچاره نومید شدست از جو
میگردد در خرمن تا مشت کهى یابد
بالش چو نمییابد از اطلس روى تـو
باشد زِ شب قدرت سال سیهى یابد
زان نعل تـو در آتش کردند دراین سودا
تاهر دل سودایى در خود شرهى یابد
شعرهای زیبا در مورد شب قدر 98 + متن روضه شب قدر و عکس نوشته هاي شب قدر 1398
بـه جگر سوز آتشین دارم
توبه رابا گلم عجین دارم
آه از روز واپسین دارم
لشگر نفس در کمین دارم
در دلم ترس بیش از این دارم
ترس دارم ازآن زمانی کـه
میبرندم بـه آن مکانی کـه
نه کسی هست نه زبانی کـه
گوید العفو بیش از آنی کـه
بـه لحد چهره بر زمین دارم
شدهام بنده اي گریزان و
دلشکسته ترین پریشان و
مثل دریاچه اي خروشان و
خسته از حیله هاي شیطان و
عرق شرم بر جبین دارم
نفس مـن تا جسورتر میشد
دل زارم کـه خیره سر می شد
و گناهم کـه بیشتر میشد
ناله هایم چـه بی اثر می شد
این چنین شد دلی غمین دارم
بین این چشم حلقه زد تا اشک
شستشو داد معصیت را اشک
مـا نوشتیم یا ملک یا اشک؟
گل آدم سرشته شد با اشک
راستی هم کـه آفرین دارم
روز محشر کـه می شود بر پا
درهمان روز، روز وانفسا
با دو دست بریدۀ سقا
« دوستان را جدا کند زهرا »
راستی مادری چنین دارم