مجموعه شعر در مورد تحویل سال
غزلهای تحویل سال
رقص او میبرد مرا با خود پشت دروازههای رویایی
او که قلبش همیشه با دریاست، ماهی سرخ تنگ تنهایی
راستی عید فرصت خوبی است، ما که درگیر زندگی هستیم
میرویم آخ جان فردا صبح خانه خان عمو و خان دایی
سال تحویل نیمه شب بود و خواهر کوچکم نمیخوابید
مادرم خواست تا بخواباند خواهرم را به زور لالایی
عیدی از دست مادر و بابا، شیطنتهای کودکیهایم
مثل هر سال مال من میشد نوترین اسکناس صد تایی
کاسه تخمه، کاسه آجیل، بوی شب بو که در هوا جاری است
مادری مهربان که میآید باز با سینی پر از چایی
گفت بابا به خنده با مریم: دختر خوشگلم نترشیها
سبزهها را گره بزن شاید گره از بخت خویش بگشایی
لحظه سبز سال تحویل است، من دعا میکنم، و میدانم
یکی از جمعههای خیلی زود آی ای مرد مرد میآیی
سال نو عشق نو نمیخواهد، تو بیا باز عشق دیرینم
قلب من نیست بعد دیدارت جای هر عشق بی سر و پایی
✦✦✦✦✦✦✦
هی آسمان بیا و تو هم در خودت ببار
امسال هم نیامد و تحویل شد بهار
امسال هم بهار تو یعنی نیامدن
حتی نیامده است کمی با دلم کنار
تو از کجا شروع شدی از کجای شعر؟
تو از کجا شروع شدی حس ماندگار
ای از تو پر شده هوس هفت سین من!
دارد دلم به شور میافتد در این حصار
وقتی که در هوای کسی غوطه میخوری
هر لحظهاش برابر قرنیست انتظار
این لحظهها غیاب تو را رنج میکشند
این لحظهها که بی تو ندارند اعتبار
تا کی کنارسفره ما جات خالی است
تا کی بریزم اشک تو را مثل آبشار
✦✦✦✦✦✦✦
احساس میکنم که نباشی بهار نیست
شعری میان دفتر این روزگار نیست
معطوف میشود به شما حس واژهها
آقا خودت بگو مگر این افتخار نیست؟
من با سرودههای همه شرط بستهام
بیتی بدون نام شما ماندگار نیست
سین سلام سفره تحویل سال نو
معنای این قصیده مگر انتظار نیست؟
روزی ظهور میکنی و میرسد بهار
اما به ماه وسال و زمان اعتبار نیست
تقویم هم به گفتهام اقرار میکند
سوگند میخورد که نباشی بهار نیست
✦✦✦✦✦✦✦
بیا ای بلبل بیدل بخوانیم
بیا تا غم ز دلهامان برانیم
بیا با یاد آن یلدای شیرین
دگر هرگز ز هم غافل نمانیم
بیا به حرمت نوروز باستان
دوباره همصدا، همدل بمانیم
بیا در اولین روز بهاران
نهال مهر در دلها نشانیم
بیا بر سفره هفت سین امسال
دوباره حافظ و قرآن بخوانیم
بیا امسال در میخانه عشق
مثال ساغر و ساقی بمانیم
بیا با جان نشین بر مسند دل
که تاجی بر سرت از گل نشانیم
بیا همراه تنها نغمهخوان باش
که با هم پند مولانا بخوانیم:
بیا تا قدر یکدیگر بدانیم
که تا ناگه ز همدیگر نمانیم
از تو میخواهم بگیرم ارمغان عید را
غنچه کن لبهای شیرینی که میخندید را
عشق من، چون پنجره آغوش بگشا در بهار
تا ببینم در تو ماه و پرسه ناهید را
عمر ما خواهی نخواهی میرود، پروا نکن
بی خیال این لحظههای مملو از تهدید را
«یا مقلب» را بخوان در لحظه تحویل سال
زیر لب، من هم بخوانم سوره توحید را
شاید امسال آن کلید گمشده پیدا شود
در دلت روشن کنم، فانوسک امید را…
✦✦✦✦✦✦✦
گل دستههای دست تو بر شانه بال شد
گل کرد برکههای نگاهت، زلال شد
با تو چکاوک آمد و بر عکس سال پیش
پرواز کرد، رفت به خورشید، خال شد
آغوش شاخه شاخه تقویم شد بهار
وقتی که سینههای تو تحویل سال شد…
امید تقوی
✦✦✦✦✦✦✦
تو لطف عید نوروزی، تویی تحویل سال من
انار سرخ یلدایی، تویی تعبیر فال من
بهار آغوش سبز تو، نگاهت پاکی باران
ببین که میشود جانا! چه بهتر با تو حال من
عزیز روز و شبهایم،دلت دریای خوبیهاست
خدا را شکر زیبا جان! که گشتی ساده مال من
زمستان هم کنار تو، عزیزم لطف دیگر داشت
ببین عطر تو جان دارد،کماکان توی شال من
اگرچه ماهی تنگم، تو اقیانوس من بودی
کبوتر میشوم حتی، تویی وقتی که بال من
تویی آن احسن الحال و دعای خیر مادر هم
تو لطف عید نوروز و تویی تحویل سال من
✦✦✦✦✦✦✦
سال نو بی تو مرا نیست شراری
چشمها گریه کنان، خنده فراری
سین امسال فقط ساعت دیدار
با تو هر لحظه و هر جاست بهاری
سفره آراستهام کاش بیایی
گرهای را به تن سبزه گذاری
سبزه عمر که پژمرد، تو از نو
در دلش دانهای از عشق بکاری
سال تحویل بهانه ست بهانه
تا تو از پیله خود دست بداری
بال را حس کنی و اوج بگیری
تا خودت را به صف عشق سپاری
سینا آذری
✦✦✦✦✦✦✦
خدا با لشکر سبزی سپاهی تازه زین کرده
و با جشن بهارانی، گلستانی گلین کرده
تمام جنگلی با صور اسرافیل نوروزش
کفنها کنده و جانی دوباره بر زمین کرده
هزاران گل سرعطر بهاری وا شد و گویی :
گلیم خوش نگاری را سراسر لاله جین کرده
قناری، بلبلان با صوت شور انگیز داودی
پرستویی به رقص آورده و روح الامین کرده
سر طنازی ابری که بارانی غزل دارد
صدفها با غزلخوانی، دهانها گوهرین کرده
چو احیا میکند کوهی، نماز چشمههایش را
خداوند آبشاری را، به پایش همنشین کرده
در و دیوار شهری هم، به یمن سال تحویلی
سراسر حسّ نوروزی درون خود عجین کرده
برای اینهمه اعجاز و الطاف سماواتی
زمین شکری به مانند امیرالمومنین کرده
علیاکبر سلطانی
چهارپارهای با مضمون تحویل سال
کنار سفره نشستن، کنار ماهیها
نگاه کردن با اضطراب و دلشوره
به هفت سین غم انگیز و ناقص امسال
و بعد خواندن آهسته دو تا سوره
به هر چه ممکن و ناممکن است چنگ زدن
سقوط کردن بعد از شکستن کلمات
فقط گرفتن دندانههای «عشق» به دست
دلم گرفته و بدجور تنگه واسه صدات!
بدون روشنی و گرمی است این خانه
به باد داده کسی آتش زیاد تو را
کنار سفره نشستم بدون سبزه و شمع
که سال نو هم تحویل من نداده تو را
اگرچه میگذرند این دقایق عوضی
میان آینهها روسیاهی عید است
جوانهها همه روی درخت یخ زدهاند
که سالهاست از اینجا بهار تبعید است
نشستهام به امید دوباره دیدن تو
در انتهای جهان فکر میکنم که دریست
پریده از وسط تنگ، ماهی کوچک
که فکر کرده که بیرون هوای خوبتریست
فاطمه اختصاری
✦✦✦✦✦✦✦
دعای تحویل سال به شعر
ای دگرگون کننده دلها
نام نیک تو شمع محفلها
نوربخش از جمال بیچونی
دیدهها از تو در دگرگونی
ای که تدبیر میکنی شب و روز
نور نام تو جان و دل افروز
زیر و رو از تو حال و سال همه
نظر از لطف کن به حال همه
خود بگردان به مرحمت امسال
حال ما را به بهترین احوال
رو سیاه آمدیم و شرمنده
به سراغ تو ای نوازنده
همگی را به لطف رحمانی
بنواز آنچنان که میدانی…
عباس خوش عمل کاشانی
تکبیتهای ناب در مورد تحویل سال
اجازه! لحظهای توی خیالت میشود باشم؟
دعای لحظه تحویل سالت میشود باشم؟
✦✦✦✦✦✦✦
عید آن سالی که بی روی تو شد تحویل سال
بدترین، غمگین ترین، تحویل سالی داشتم
محمدرضا هادینیا
✦✦✦✦✦✦✦
در شب یلدایی تو، صاحب روز میشوم
صاحب تحویل شب اول سال میشوم
شهیار قنبری
✦✦✦✦✦✦✦
تو بیایى همه ثانیهها، ساعتها
از همین روز، همین لحظه، همین دم عیدند
قیصر امینپور
✦✦✦✦✦✦✦
از بس که سالهای گذشته مرا شکست
از سالهای مانده به تحویل خستهام
احسان یزدی
✦✦✦✦✦✦✦
وقتی اتاق من پر پروانه میشود
فصل بهار آمده یا این خیال توست؟!
امیر مرزبان
✦✦✦✦✦✦✦
دیگران در تب و تاب شب عیدند ولى
مثل یک سال گذشته به تو مشغولم من
کاظم بهمنى
✦✦✦✦✦✦✦
سال مار دوستانم با عسل تحویل شد
سال من ای دوست ـ دور از جان او ـ با زهر مار
علیرضا بدیع
✦✦✦✦✦✦✦
ناگهان شیشههای خانه بیغبار شد
آسمان نفس کشید دشت بیقرار شد بهار شد
سعید بیابانکی
✦✦✦✦✦✦✦
یک هزار و سیصد و چندی بهار آمد ولی
لحظه تحویل سال و ماه من، اسفند تو
محمود نگهداری
✦✦✦✦✦✦✦
سال تحویلتان بهار اما
سال من از اواسط پاییز
علیرضا آذر
✦✦✦✦✦✦✦
تاریخ بی حضور تو یعنی دروغ محض
سال هزار و چند که فرقی نمیکند
امید صباغ نو
✦✦✦✦✦✦✦
گاهی اوقات گمانم که خود ساعت هم
لحظه تحویل وقت عاشقی بیدار نیست
شعر نو در مورد تحویل سال
وقتی به تو فکر میکنم
سال من نو میشود
توپ در میکنند
توی قلبم
و ماهی قرمز تنگ بلور
پشتک میزند
برای خندههایت
عباس معروفی
✦✦✦✦✦✦✦
فردا صبح بهار تحویل میشود
غروبی که فقط چهل و هفت بهار تکرار شده است
ماهیها دل تنگ
سیرها و سنجدها در پلاستیک
بهار در دور دستها
در راه پلهها
بوی تند سبزی پلو
پیچیده
تشدید پررنگی روی تنهایی من
مقابل آئینه میایستم
و از بهارهای رفته خجالت میکشم…
سیدحسن حسینی
✦✦✦✦✦✦✦
از شش سالگیم
مرگ را زمزمه میکردم
آنگونه که بی وقت نباشد
سالها میشود، بی گمان
هر عیدی که میآید
ناگریز
یاد ماهی قرمز کوچکم میافتم
که قبل از سال تحویل مرد
✦✦✦✦✦✦✦
اگر باید پشت به پشت تو باشم
درست مقابل تو
درحاصلضرب مخالف آغوشت
تو با هفت سین و قران تحویل بگیر
من هم تمام سالهای بی تو را
تحویل نمیگیرم
حامد یاری
✦✦✦✦✦✦✦
کاش سال جدید
تو را به من
تحویل بدهد
✦✦✦✦✦✦✦
هر وقت مادرم میخندد
پدرم زیر لب دعای تحویل سال
میخواند
خانه ما هر روز سه چهار مرتبه
از ته دل عید است
رسول ادهمی
✦✦✦✦✦✦✦
بی تو
من
سال را تحویل نمیگیرم
چه برسد
به روزهای آخرش
محسن پیر
✦✦✦✦✦✦✦
آخرین شب «سال» است
و من به اندازه
تمام دقیقههای این سال
دلم برایت تنگ شده است
و ای کاش فردا بیایی و
کمی مرا «تحویل» بگیری!
و اگر نیایی
باز هم سال دیگری شروع میشود
و من باز هم همان
آدم تنهایی میشوم که سال پیش بودم
محسن دعاوی