دانلود مناجات شعبانیه – دانلود شرح مناجات شعبانیه + پخش آنلاین و اینفوگرافیک
ضمن تبریک فرا رسیدن ماه مبارک شعبان به شما کاربران عزیز، در این پست مناجات شریفه شعبانیه را در فرمت صوتی با صدای استاد حاج مهدی سماواتی و استاد فرهمند را تقدیم شما عزیزان میکنیم.
دانلود مناجات شعبانیه – دانلود شرح مناجات شعبانیه + پخش آنلاین و اینفوگرافیک
دانلود مناجات شعبانیه در فرمت صوتی – دانلود شرح مناجات شعبانیه به همراه پخش آنلاین
دانلود و پخش آنلاین شرح مناجات شعبانیه و بیان نکاتی از مناجات شعبانیه
(سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین سید محمد مهدی میرباقری در برنامه سمت خدا)
دانلود اینفوگرافیک و پوستر با کیفیت مناجات شعبانیه
متن و ترجمه فارسی مناجات شعبانیه
به همراه نکاتى از مناجات شعبانیه در بیان امام خمینی رحمه الله علیه
مناجات شعبانیه
ضمن تبریک فرا رسیدن ماه مبارک شعبان به شما کاربران عزیز، در این پست مناجات شریفه شعبانیه را در فرمت صوتی با صدای استاد حاج مهدی سماواتی و استاد فرهمند را تقدیم شما عزیزان میکنیم. لازم به ذکر است که در سه صوت ابتدایی این مناجات شریفه با صدای استاد حاج مهدی سماواتی در سه نسخه (سه اجرای متفاوت) و در انتها هم اجرا و صوت استاد فرهمند را شاهد خواهید بود. سپس دانلود و پخش آنلاین شرح مناجات شعبانیه و بیان نکاتی از مناجات شعبانیه با سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین سید محمد مهدی میرباقری، در پنج بخش – پخش شده از برنامه سمت خدا شبکه سوم سیما – ارائه شده است و در ادامه اینفوگرافیک (پوستر) با کیفیت مناجات شریفه شعبانیه تقدیم میگردد و در ادامه، متن و ترجمه این مناجات شریفه ارائه شده است و در انتها، نکاتى مهم و کلیدی از مناجات شعبانیه در بیان امام خمینی رحمه الله علیه را شاهد خواهید بود. امید است این مطلب مورد امتنان و رضایت خاطر شما عزیزان واقع گردد. لطفا ما را نیز از دعای های خوب خود محروم نفرمایید … التماس دعا …
مناجات شعبانیه (1) – استاد حاج مهدی سماواتی
مناجات شعبانیه (2) – استاد حاج مهدی سماواتی
مناجات شعبانیه (3) – استاد حاج مهدی سماواتی
مناجات شعبانیه (4) – استاد فرهمند
شرح مناجات شعبانیه (بخش اول) – 16-03-1394
دانلود از لینک مستقیم با حجم 739 مگابایت
شرح مناجات شعبانیه (بخش دوم) – 23-03-1394
دانلود از لینک مستقیم با حجم 700 مگابایت
بیان نکاتی از مناجات شعبانیه (بخش اول) – 14-02-1396
دانلود از لینک مستقیم با حجم 773 مگابایت
بیان نکاتی از مناجات شعبانیه (بخش دوم) – 21-02-1396
دانلود از لینک مستقیم با حجم 801 مگابایت
بیان نکاتی از مناجات شعبانیه (بخش سوم) – 28-02-1396
دانلود از لینک مستقیم با حجم 879 مگابایت
اینفوگرافیک (پوستر) مناجات شعبانیه
دانلود اینفوگرافیک (پوستر) مناجات شعبانیه
متن و ترجمه مناجات شعبانیه
«ابن خالویه» مى گوید: این مناجات، مناجات امیر مؤمنان علىّ بن ابى طالب – علیه السّلام – و امامان دیگر از فرزندان او – علیهم السّلام – است، که در ماه شعبان آن را مىخواندند:
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
خدایا، بر محمد و آل محمد درود فرست
وَ اسْمَعْ دُعَائِی إِذَا دَعْوَتُکَ وَ اسْمَعْ نِدَائِی إِذَا نَادَیْتُکَ
و آنگاه که تو را فرا مىخوانم، دعایم را بشنو و آنگاه که با تو سخن مىگویم، صدایم را بشنو
وَ أَقْبِلْ عَلَیَّ إِذَا نَاجَیْتُکَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیْکَ وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْکَ مُسْتَکِیناً [مسکیناً] لَکَ مُتَضَرِّعاً إِلَیْکَ
و آن لحظه که با تو راز و نیاز مىکنم به من روى بنما! زیرا من به سوى تو گریخته و در پیشگاهت ایستادهام، در حالى که نیازمند توام و به درگاه تو تضرع و زارى نموده
رَاجِیاً لِمَا لَدَیْکَ ثَوَابِی [تَرَانِی] وَ تَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِی وَ تَخْبُرُ حَاجَتِی وَ تَعْرِفُ ضَمِیرِی
و به پاداشى که نزد تو دارم، امید دارم [و تو مرا مىبینى]و از آنچه در دلم مىگذرد آگاهى و نیاز مرا مىدانى و از راز درونم اطلاع دارى.
وَ لَا یَخْفَى عَلَیْکَ أَمْرُ مُنْقَلَبِی وَ مَثْوَایَ
نه امور آخرتم بر تو پوشیده است و نه سرگذشت دنیایم.
وَ مَا أُرِیدُ أَنْ أَبْدَأَ بِهِ مِنْ مَنْطِقِی وَ أَتَفَوَّهَ بِهِ مِنْ طَلِبَتِی وَ أَرْجُوهُ لِعَافِیَتِی
همچنین آنچه مىخواهم بر زبان آورم و نیازى که به آن لب مىگشایم و سرانجامى که به آن امید بستهام، بر تو پنهان نیست.
وَ قَدْ جَرَتْ مَقَادِیرُکَ عَلَیَّ یَا سَیِّدِی فِیمَا یَکُونُ مِنِّی إِلَى آخِرِ عُمُرِی
سرور من، تقدیر تو در همهى کارها و حالات اعم از باطن و ظاهرم
مِنْ سَرِیرَتِی وَ عَلَانِیَتِی وَ بِیَدِکَ لَا بِیَدِ غَیْرِکَ زِیَادَتِی وَ نَقْصِی وَ نَفْعِی وَ ضُرِّی
تا پایان زندگى، جارى است و افزونى یا کاستى و سود یا زیان من، تنها به دست تو است.
إِلَهِی إِنْ حَرَمْتَنِی فَمَنْ ذَا الَّذِی یَرْزُقُنِی وَ إِنْ خَذَلْتَنِی فَمَنْ ذَا الَّذِی یَنْصُرُنِی
معبودا، اگر تو مرا محروم سازى، کیست که روزىام دهد؟ و اگر تو مرا خوار کنى، کیست که یارىام کند؟
إِلَهِی أَعُوذُ بِکَ مِنْ غَضَبِکَ وَ حُلُولِ سَخَطِکَ
معبودا، از خشمت و فرود آمدن کیفرت، به تو پناه مىآورم.
إِلَهِی إِنْ کُنْتُ غَیْرَ مُسْتَأْهِلٍ لِرَحْمَتِکَ فَأَنْتَ أَهْلٌ أَنْ تَجُودَ عَلَیَّ بِفَضْلِ سَعَتِکَ
معبودا، اگر من سزاوار رحمتت نیستم، تو شایستهى آنى که از بخشش گستردهات به من ارزانى دارى.
إِلَهِی کَأَنِّی بِنَفْسِی وَاقِفَهٌ بَیْنَ یَدَیْکَ وَ قَدْ أَظَلَّهَا حُسْنُ تَوَکُّلِی عَلَیْکَ [فقلت] فَفَعَلْتَ مَا أَنْتَ أَهْلُهُ وَ تَغَمَّدْتَنِی بِعَفْوِکَ
معبودا، گویى اکنون در پیشگاهت ایستادهام و توکل زیبایم بر تو، بر سرم سایه گسترده است و تو آنگونه که سزاوار تو است فرمان رانده و مرا در عفو خویش فرو بردهاى.
إِلَهِی إِنْ عَفَوْتَ فَمَنْ أَوْلَى مِنْکَ بِذَلِکَ
معبودا، اگر عفو کنى، کیست که از تو به این کار سزاوارتر باشد؟
وَ إِنْ کَانَ قَدْ دَنَا أَجَلِی وَ لَمْ یَدْنُ [یدننی] مِنْکَ عَمَلِی فَقَدْ جَعَلْتُ الْإِقْرَارَ بِالذَّنْبِ إِلَیْکَ وَسِیلَتِی
و اگر سرآمد عمر و مرگم نزدیک است ولى عملم مرا به تو نزدیک نکرده است، اعتراف به گناه را دستاویزى براى نزدیکى به تو مىسازم.
إِلَهِی قَدْ جَرْتُ عَلَى نَفْسِی فِی النَّظَرِ لَهَا فَلَهَا الْوَیْلُ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَهَا
معبودا، با گرایش به نفس خویش، بر خود ستم کردم. پس واى بر این نفس، اگر او را نیامرزى!
إِلَهِی لَمْ یَزَلْ بِرُّکَ عَلَیَّ أَیَّامَ حَیَاتِی فَلَا تَقْطَعْ بِرَّکَ عَنِّی فِی مَمَاتِی
معبودا، در سراسر زندگىام، نیکىات همواره مرا مىنواخت، پس به گاه مرگم نیز نیکىات را از من دریغ مدار.
إِلَهِی کَیْفَ آیَسُ مِنْ حُسْنِ نَظَرِکَ لِی بَعْدَ مَمَاتِی وَ أَنْتَ لَمْ تُوَلِّنِی إِلَّا الْجَمِیلَ فِی حَیَاتِی
معبودا، چگونه از نگاه زیباى تو بعد از مرگ ناامید شوم، در حالى که در زندگانىام هرچه با من کردى زیبا بود؟ !
إِلَهِی تَوَلَّ مِنْ أَمْرِی مَا أَنْتَ أَهْلُهُ وَ عُدْ عَلَیَّ بِفَضْلِکَ عَلَى مُذْنِبٍ قَدْ غَمَرَهُ جَهْلُهُ
معبودا، آنگونه که خود سزاوارى، کار مرا عهدهدار شو و با بخشش افزون خویش، این گنهکار را که نادانى در گردابش فرو برده است، دریاب.
إِلَهِی قَدْ سَتَرْتَ عَلَیَّ ذُنُوباً فِی الدُّنْیَا وَ أَنَا أَحْوَجُ إِلَى سَتْرِهَا عَلَیَّ مِنْکَ فِی الْأُخْرَى
معبودا، در دنیا، گناهان مرا پوشیدى و من در جهان دیگر، به پردهپوشى تو محتاجترم.
إِلَهِی قَدْ أَحْسَنْتَ إِلَیَّ إِذْ لَمْ تُظْهِرْهَا لِأَحَدٍ مِنْ عِبَادِکَ الصَّالِحِینَ
معبودا، به من نیکى کردى که گناهانم را بر هیچ یک از بندگان شایستهات فاش نساختى،
فَلَا تَفْضَحْنِی یَوْمَ الْقِیَامَهِ عَلَى رُءُوسِ الْأَشْهَادِ
پس در روز قیامت نیز نزد حاضران رسوایم مساز.
إِلَهِی جُودُکَ بَسَطَ أَمَلِی وَ عَفْوُکَ أَفْضَلُ مِنْ عَمَلِی
معبودا، بخشش تو بساط آرزوى مرا گسترد و عفو تو برتر از عمل من است.
إِلَهِی فَسُرَّنِی بِلِقَائِکَ یَوْمَ تَقْضِی فِیهِ بَیْنَ عِبَادِکَ إِلَهِی اعْتِذَارِی إِلَیْکَ اعْتِذَارُ مَنْ لَمْ یَسْتَغْنِ عَنْ قَبُولِ عُذْرِهِ
معبودا، در آن روز که میان بندگانت داورى مىکنى، مرا به دیدار خود شاد گردان. معبودا، پوزش خواستن من از درگاه تو، پوزشخواهى کسى است که به عذرپذیرى سخت نیازمند است،
فَاقْبَلْ عُذْرِی [یَا کَرِیمُ] یَا أَکْرَمَ مَنِ اعْتَذَرَ إِلَیْهِ الْمُسِیئُونَ
پس [اى کریم]اى گرامىترین کسى که بدکاران از او پوزش مىخواهند، عذر مرا بپذیر.
إِلَهِی لَا تَرُدَّ حَاجَتِی وَ لَا تُخَیِّبْ طَمَعِی وَ لَا تَقْطَعْ مِنْکَ رَجَائِی وَ أَمَلِی
معبودا، نیازم را باز مگردان و آرزویم را بىثمر مگذار و امیدم را از خویش گسسته نساز.
إِلَهِی لَوْ أَرَدْتَ هَوَانِی لَمْ تَهْدِنِی وَ لَوْ أَرَدْتَ فَضِیحَتِی لَمْ تُعَافِنِی
معبودا، اگر خوارىام را مىخواستى، هرگز راه را به من نشان نمىدادى و اگر مىخواستى رسوایم کنى، هرگز مرا تندرستى نمىبخشیدى.
إِلَهِی مَا أَظُنُّکَ تَرُدُّنِی فِی حَاجَهٍ قَدْ أَفْنَیْتُ عُمُرِی فِی طَلَبِهَا مِنْکَ
معبودا، هرگز گمان نمىکنم مرا در رابطه با نیازى باز گردانى که عمر خویش را در طلب آن از تو سپرى ساختهام.
إِلَهِی فَلَکَ الْحَمْدُ أَبَداً أَبَداً دَائِماً سَرْمَداً یَزِیدُ وَ لَا یَبِیدُ کَمَا تُحِبُّ وَ تَرْضَى
معبودا، جاودانه و جاودان، همواره و تا همیشه، سپاس از آن تو باد، سپاسى که فزونى گیرد و نیستى نپذیرد، همان گونه که تو مىپسندى و خشنودى.
إِلَهِی إِنْ أَخَذْتَنِی بِجُرْمِی أَخَذْتُکَ بِعَفْوِکَ وَ إِنْ أَخَذْتَنِی بِذُنُوبِی أَخَذْتُکَ بِمَغْفِرَتِکَ
معبودا، اگر مرا از یزید بزهکارىام بازخواست کنى، به دامان عفو تو چنگ مىزنم. اگر مرا از گناهانم بازخواست کنى، به آمرزشت دست مىآویزم.
وَ إِنْ [إذا] أَدْخَلْتَنِی النَّارَ أَعْلَمْتُ أَهْلَهَا أَنِّی أُحِبُّکَ
اگر مرا به دوزخ افکنى، دوزخیان را آگاه خواهم کرد که تو را دوست مىدارم.
إِلَهِی إِنْ کَانَ [قَدْ] صَغُرَ فِی جَنْبِ طَاعَتِکَ عَمَلِی فَقَدْ کَبُرَ فِی جَنْبِ رَجَائِکَ أَمَلِی
معبودا، اگرچه کارهاى من در کنار طاعت تو کوچک است، ولى آرزویم در کنار امید به تو، بزرگ است.
إِلَهِی کَیْفَ أَنْقَلِبُ مِنْ عِنْدِکَ بِالْخَیْبَهِ مَحْرُوماً وَ قَدْ کَانَ حُسْنُ ظَنِّی بِجُودِکَ أَنْ تَقْلِبَنِی بِالنَّجَاهِ مَرْحُوماً
معبودا، چگونه نومیدانه از درگاه تو محروم بازگردم در حالى که از بخشش تو این گمان نیک را داشتم که مهرورزانه رستگارم سازى؟ !
إِلَهِی وَ قَدْ أَفْنَیْتُ عُمُرِی فِی شِرَّهِ السَّهْوِ عَنْکَ وَ أَبْلَیْتُ شَبَابِی فِی سَکْرَهِ التَّبَاعُدِ مِنْکَ
معبودا، به راستى عمر خویش را در آزمندى غفلت از تو فنا کردم و جوانىام را در مستى دورى از تو فرسودم.
إِلَهِی فَلَمْ أَسْتَیْقِظْ أَیَّامَ اغْتِرَارِی بِکَ وَ رُکُونِی إِلَى سَبِیلِ سَخَطِکَ
معبودا، آن روزها که در برابر تو غرور مىورزیدم و راه خشم تو را مىپوییدم، بیدار نشدم.
إِلَهِی وَ أَنَا عَبْدُکَ وَ ابْنُ عَبْدِکَ [عبدیک] قَائِمٌ بَیْنَ یَدَیْکَ مُتَوَسِّلٌ بِکَرَمِکَ إِلَیْکَ
معبودا، اینک من، بندهى تو و فرزند دو بندهى تو [پدر و مادرم]، در پیشگاهت ایستادهام و با کرم تو، به تو توسل جستهام.
إِلَهِی أَنَا عَبْدٌ أَتَنَصَّلُ إِلَیْکَ مِمَّا کُنْتُ أُوَاجِهُکَ بِهِ مِنْ قِلَّهِ اسْتِحْیَائِی مِنْ نَظَرِکَ
معبودا، من بندهاى هستم که از بى شرمى هایى که پیش چشم تو کردهام بىزارى مىجویم
وَ أَطْلُبُ الْعَفْوَ مِنْکَ إِذِ الْعَفْوُ نَعْتٌ لِکَرَمِکَ
و عفو تو را آرزومندم؛ زیرا عفو، ویژگى کرم تو است.
إِلَهِی لَمْ یَکُنْ لِی حَوْلٌ فَأَنْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِیَتِکَ إِلَّا فِی وَقْتٍ أَیْقَظْتَنِی لِمَحَبَّتِکَ
معبودا، مرا یاراى آن نبود که خود را از نافرمانىات وارهانم، مگر آنگاه که تو، مرا براى دوستى ورزیدن با خویش بیدارم ساختى و
وَ کَمَا [کلما] أَرَدْتُ أَنْ أَکُونَ کُنْتَ فَشَکَرْتُکَ بِإِدْخَالِی فِی کَرَمِکَ وَ لِتَطْهِیرِ قَلْبِی مِنْ أَوْسَاخِ الْغَفْلَهِ عَنْکَ
چنانکه [هرگاه]خواستى، شدم و از تو سپاسگزارى کردم که مرا در قلمرو بخشش خویش درآورى و دلم را از آلودگىهاى غفلت از خود پاک ساختى.
إِلَهِی انْظُرْ إِلَیَّ نَظَرَ مَنْ نَادَیْتَهُ فَأَجَابَکَ وَ اسْتَعْمَلْتَهُ بِمَعُونَتِکَ فَأَطَاعَکَ
معبودا، همانند کسى که ندایش کردى و پاسخ مثبت به تو داد و به یارى خویش به عمل واداشتى و از تو اطاعت نمود به من بنگر.
یَا قَرِیباً لَا یَبْعُدُ عَنِ الْمُغْتَرِّ بِهِ وَ یَا جَوَاداً لَا یَبْخَلُ عَمَّنْ رَجَا ثَوَابَهُ
معبودا، اى نزدیکى که از بندهى فریفتهى به خویش دورى نمىگزینى و اى بخشایشگرى که با بندهى آرزومند پاداش خویش، بخل نمىورزى.
إِلَهِی هَبْ لِی قَلْباً یُدْنِیهِ مِنْکَ شَوْقُهُ وَ لِسَاناً یرفع [یَرْفَعُهُ] إِلَیْکَ صِدْقُهُ وَ نَظَراً یُقَرِّبُهُ مِنْکَ حَقُّهُ
معبودا، به من دلى بخش که مشتاقىاش او را به تو نزدیک سازد و به من زبانى بخش که راستگفتارىاش آن را به سوى تو بالا آورد [به سوى تو اوج گیرد]و به من دیدهاى بخش که حق بینىاش او را به تو نزدیک گرداند.
إِلَهِی إِنَّ مَنْ تَعَرَّفَ بِکَ غَیْرُ مَجْهُولٍ وَ مَنْ لَاذَ بِکَ غَیْرُ مَخْذُولٍ وَ مَنْ أَقْبَلْتَ عَلَیْهِ غَیْرُ مملوک [مَمْلُولٍ]
معبودا، هرکس با تو شناخته شود، هرگز ناشناس نمىماند و هرکس به تو پناهنده شود، هرگز خوار نمىگردد و هرکس تو به او روى آورى، هرگز بندگى دیگران را نمىپذیرد [خسته نمىگردد].
إِلَهِی إِنَّ مَنِ انْتَهَجَ بِکَ لَمُسْتَنِیرٌ وَ إِنَّ مَنِ اعْتَصَمَ بِکَ لَمُسْتَجِیرٌ وَ قَدْ لُذْتُ بِکَ یَا إلهی [سَیِّدِی]
معبودا، هر کس به تو راه یابد، همواره روشن است و هرکس به تو دست آویزد، همواره در پناه تو است. اینک اى معبود [سرور] من، به تو پناه آوردهام،
فَلَا تُخَیِّبْ ظَنِّی مِنْ رَحْمَتِکَ وَ لَا تَحْجُبْنِی عَنْ رَأْفَتِکَ
پس خوشبینىام به رحمت خویش را ناکام مگذار و از مهربانىات دورم مگردان.
إِلَهِی أَقِمْنِی فِی أَهْلِ وَلَایَتِکَ مَقَامَ مَنْ رَجَا الزِّیَادَهَ مِنْ مَحَبَّتِکَ
معبودا، در میان دوستان خویش، جایگاه کسى را به من ببخش که به افزون شدن دوستىات امید بسته است.
إِلَهِی وَ أَلْهِمْنِی وَلَهاً بِذِکْرِکَ إِلَى ذِکْرِکَ وَ [اجْعَلْ] هِمَّتِی فِی رَوْحِ نَجَاحِ أَسْمَائِکَ وَ مَحَلِّ قُدْسِکَ
معبودا، شیفتگى پىدرپى به یاد خود را به من الهام کن و همتم را در نشاط کامیابى نامهایت و جایگاه مقدست قرار ده.
إِلَهِی بِکَ عَلَیْکَ إِلَّا أَلْحَقْتَنِی بِمَحَلِّ أَهْلِ طَاعَتِکَ وَ الْمَثْوَى الصَّالِحِ مِنْ مَرْضَاتِکَ
معبودا، به تو، بر تو سوگند که مرا به قرارگاه بندگان فرمانبر خویش و جایگاه شایستهى خشنودىهایت بپیوندى؛
فَإِنِّی لَا أَقْدِرُ [أملک] لِنَفْسِی دَفْعاً وَ لَا أَمْلِکُ لَهَا نَفْعاً
زیرا من نه مىتوانم خود را از چیزى برهانم و نه مىتوانم سودى به خویشتن برسانم.
إِلَهِی أَنَا عَبْدُکَ الضَّعِیفُ الْمُذْنِبُ وَ مَمْلُوکُکَ الْمُنِیبُ
معبودا، این منم بندهى ناتوان و گنهکار و بردهى معیوب [که به سویت آمدهام]،
فَلَا تَجْعَلْنِی مِمَّنْ صَرَفْتَ عَنْهُ وَجْهَکَ وَ حَجَبَهُ [حجبک] سَهْوُهُ عَنْ عَفْوِکَ
پس مرا از آنانى قرار نده که از آنان روى برگرداندهاى و غفلت، آنان را از عفوت دور ساخته است.
إِلَهِی هَبْ لِی کَمَالَ الِانْقِطَاعِ إِلَیْکَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِیَاءِ نَظَرِهَا إِلَیْکَ
معبودا، گسستن از همه و پیوستن به خود را به من ببخش و دیدگان دلهاى ما را با فروغ نگاهى که به تو مىافکنند، روشنى بخش،
حَتَّى تَخِرَقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ الْعَظَمَهِ وَ تَصِیرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَهً بِعِزِّ قُدْسِکَ
تا دیدگان دلها پردههاى نور را بردرند و به سرچشمهى بزرگوارى بار یابند و جانهایمان به شکوه قدس تو درآویزند.
إِلَهِی وَ اجْعَلْنِی مِمَّنْ نَادَیْتَهُ فَأَجَابَکَ وَ لَاحَظْتَهُ فَصَعِقَ لِجَلَالِکَ فَنَاجَیْتَهُ سِرّاً وَ عَمِلَ لَکَ جَهْراً
معبودا، مرا هم شمار کسانى ساز که آنان را خواندى و پاسخت دادند و به آنان نگریستى و در برابر شکوه تو مدهوش گشتند و از آن پس، در نهان با آنان راز گفتى و آنان آشکارا براى تو کوشیدند.
إِلَهِی لَمْ أُسَلِّطُ عَلَى حُسْنِ ظَنِّی قُنُوطَ الْأَیَاسِ وَ لَا انْقَطَعَ رَجَائِی مِنْ جَمِیلِ کَرَمِکَ
معبودا، نومیدى را بر خوشگمانى خود چیره نساختهام و امیدم از بخشش زیبایت گسسته نگشته است.
إِلَهِی إِنْ کَانَتِ الْخَطَایَا قَدْ أَسْقَطَتْنِی لَدَیْکَ فَاصْفَحْ عَنِّی بِحُسْنِ تَوَکُّلِی عَلَیْکَ
معبودا، هرچند اعمال نادرستم مرا نزدت فرومایه کردهاند؛ ولى به پاس توکل نیکم به تو از من درگذر.
إِلَهِی إِنْ حَطَّتْنِی الذُّنُوبُ مِنْ مَکَارِمِ لُطْفِکَ فَقَدْ نَبَّهَنِی الْیَقِینُ إِلَى کَرَمِ عَطْفِکَ
معبودا، هرچند گناهان، مرا از بلنداى بزرگ منشىهاى ناشى از لطفت به زیر کشیدهاند، ولى یقین به بزرگوارى مهرورزىات بیدارم ساخته است.
إِلَهِی إِنْ أَنَامَتْنِی الْغَفْلَهُ عَنِ الِاسْتِعْدَادِ لِلِقَائِکَ فَقَدْ نَبَّهَتْنِی الْمَعْرِفَهُ بِکَرَمِ آلَائِکَ
معبودا، هرچند غفلت موجب شده است که از آمادگى براى ملاقات با تو به خواب روم، ولى شناخت من از کرم نعمتهاى برجستهات مرا هشیار ساخته است.
إِلَهِی إِنْ دَعَانِی إِلَى النَّارِ عَظِیمُ عِقَابِکَ فَقَدْ دَعَانِی إِلَى الْجَنَّهِ جَزِیلُ ثَوَابِکَ
معبودا، هرچند کیفر بزرگت مرا به سوى آتش جهنم فرا مىخواند، ولى پاداش فراوانت مرا به بهشت دعوت مىکند.
إِلَهِی فَلَکَ أَسْأَلُ وَ إِلَیْکَ أَبْتَهِلُ وَ أَرْغَبُ [وَ أَسْأَلُکَ] أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
معبودا، پس از تو نیاز مىخواهم و به درگاه تو تضرع نموده و مىگرایم [و از تو درخواست مىکنم]که بر محمد و آل محمد درود فرستى
وَ أَنْ تَجْعَلَنِی مِمَّنْ یُدِیمُ ذِکْرَکَ وَ لَا یَنْقُضُ عَهْدَکَ وَ لَا یَغْفُلُ عَنْ شُکْرِکَ وَ لَا یَسْتَخِفُّ بِأَمْرِکَ
و مرا هم شمار کسانى سازى که همواره به یاد تواند و پیمان تو را نمىشکنند و از سپاس تو غفلت نمىورزند و فرمانت را سبک نمىشمارند.
إِلَهِی وَ أَلْحِقْنِی بِنُورِ عِزِّکَ الْأَبْهَجِ فَأَکُونَ لَکَ عَارِفاً وَ عَنْ سِوَاکَ مُنْحَرِفاً وَ مِنْکَ خَائِفاً مُرَاقِباً
معبودا، مرا به درخشانترین نور شکوه خویش پیوند بخش، تا شناساى تو گردم و از غیر تو روى برتابم و تنها از تو بیم داشته و مراقبت ورزم،
یَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَامِ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ رَسُولِهِ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ وَ سَلَّمَ تَسْلِیماً کَثِیراً
اى شکوهمند و گرامى. درود و سلام فراوان خداوند بر حضرت محمد، فرستادهاش و بر خاندان پاک او.
+ + + + +
نکاتى از مناجات شعبانیه
نکاتى از مناجات شعبانیه در بیان امام خمینی رحمه الله علیه
در این ماه شعبان با «مناجات شعبانیه» – که از اول تا آخر این ماه دستور خواندن آن وارد شده – خداى تبارک و تعالى را هیچ مناجات کردید؟ و از مضامین عالى و آموزنده آن در ایمان و معرفت بیشتر نسبت به مقام ربوبیت استفاده نمودید؟
درباره این دعا وارد شده که این مناجات حضرت امیر علیه السلام، و فرزندان آن حضرت است؛ و همه ائمه طاهرین علیهم السلام، با آن خدا را می خوانده اند.1 و کمتر دعا و مناجاتى دیده شده که درباره آن تعبیر شده باشد که همه ائمه (علیهم السلام) آن را می خوانده اند و با آن خدا را مناجات می کرده اند. این مناجات در حقیقت مقدمه اى جهت تنبّه و آمادگى انسان براى پذیرش وظایف ماه مبارک رمضان می باشد؛ و شاید براى این باشد که به انسان آگاه ملتفت انگیزه روزه و ثمره پر ارج آن را تذکر دهد.
ائمه طاهرین علیهم السلام، بسیارى از مسائل را با لسان ادعیه بیان فرموده اند. لسان ادعیه با لسانهاى دیگرى که آن بزرگواران داشتند و احکام را بیان می فرمودند خیلى فرق دارد. اکثرا مسائل روحانى، مسائل ماوراء طبیعت، مسائل دقیق الهى و آنچه را مربوط به معرفه الله است، با لسان ادعیه بیان فرموده اند. ولى ما ادعیه را تا آخر می خوانیم و متأسفانه به این معانى توجه نداریم، و اصولا نمی فهمیم چه می خواهند بفرمایند.
در این مناجات می خوانیم: «الهى هَب لی کمال الانقطاع إلیک و أنِر ابصارَ قلوبِنا بضیاء نظرِها إلیک، حتّى تخرقَ ابصارُ القلوب حُجُبَ النور، فتصِل إلى معدن العظمه و تصیر ارواحنا معلّقه بعزّ قدسک». بار الها، گسستگى کامل از جهان و توجه به سوى خودت را ارزانیم فرما، و چشم دلهایمان را با پرتو دیدار خودت روشن گردان تا دیده دلها پرده هاى نور را بدرد و به معدن عظمت و جلال برسد و جانهایمان به درگاه عزّ قدس تو تعلق گیرد.
این جمله «الهى هَب لی کمال الانقطاع إلیک» شاید بیانگر این معنا باشد که مردان آگاه الهى باید پیش از فرارسیدن ماه مبارک رمضان خود را براى صومى که در حقیقت انقطاع و اجتناب از لذات دنیاست (و این اجتناب به طور کامل همان انقطاع إلى الله می باشد) آماده و مهیا کنند. کمال انقطاع به این سادگى حاصل نمی شود. احتیاج فوق العاده به تمرین، زحمت، ریاضت، استقامت و ممارست دارد تا بتواند با تمام قوا از ما سوى الله منقطع گردد و به غیر خداوند توجهى نداشته باشد. تمام صفات وارسته انسانى در انقطاع کامل إلى الله نهفته است. و اگر کسى بدان دست یافت، به سعادت بزرگى نایل شده است. لیکن با کوچکترین توجه به دنیا محال است انقطاع إلى الله تحقق یابد. و کسى که بخواهد روزه ماه مبارک رمضان را با آن آدابى که از او خواسته اند انجام دهد، لازم است انقطاع کامل داشته باشد تا بتواند مراسم و آداب مهمانى را به جا آورد، و به مقام میزبان تا آنجا که ممکن است عارف گردد.
حجاب هاى انسان
توجه به غیر خدا انسان را به حجابهاى «ظلمانى» و «نورانى» محجوب می نماید. کلیه امور دنیوى اگر موجب توجه انسان به دنیا و غفلت از خداوند متعال شود، باعث حجب ظلمانى می شود. تمام عوالم اجسام حجابهاى ظلمانى می باشد. و اگر دنیا وسیله توجه به حق و رسیدن به دار آخرت، که «دار التشریف» است، باشد، حجابهاى ظلمانى به حجب نورانى مبدل می گردد. و «کمال انقطاع» آن است که تمام حجب ظلمانى و نورانى پاره و کنار زده شود، تا به مهمانسراى الهى که «معدن عظمت» است بتوان وارد گردید. لهذا در این «مناجات» از خداوند متعال بینایى و نورانیت قلبى طلب می کنند، تا بتوانند حجب نورانى را دریده و به معدن عظمت برسند: «حتّى تخرق أبصار القلوب حجب النّور، فتصل إلى معدن العظمه».
ولى کسى که هنوز حجابهاى ظلمانى را پاره نکرده، کسى که تمام توجه او به عالم طبیعت است و، العیاذ بالله، منحرف عن الله می باشد، و اصولا از ماوراء دنیا و عالم روحانیت بیخبر بوده و منکوس إلى الطبیعه است، و هیچ گاه در مقام این برنیامده که خود را تهذیب کند، حرکت و نیروى روحانى و معنوى در خویشتن ایجاد نماید، و پرده هاى سیاهى را که روى قلب او سایه افکنده کنار زند، در اسفل سافلین که آخرین حجب ظلمانیست قرار دارد: «ثُمَّ رَدَدْناهُ اسْفَلَ سافلین»،2 در صورتى که خداوند عالم بشر را در عالیترین مرتبه و مقام آفریده است: «لَقَدْ خَلَقْنَا الانسانَ فی احْسَنِ تَقویمٍ».3
کسى که از هواى نفس پیروى می کند و از روزى که خود را شناخته به غیر عالم ظلمانى طبیعت توجهى ندارد و هیچگاه فکر نمی کند که ممکن است غیر از این دنیاى آلوده تاریک جا و منزل دیگرى هم وجود داشته باشد، در حجاب ظلمانى فرو رفته، مصداق «اخْلَدَ الى الارْضِ و اتَّبَعَ هواه»4 گردیده است.
او با آن قلب آلوده به گناهى که در پرده ظلمانى پوشیده شده و روح گرفته اى که بر اثر کثرت گناه و معصیت از حق تعالى دور گشته، آن هوا پرستیها و دنیا طلبیهایى که عقل و چشم حقیقت بین او را کور کرده است، نمی تواند از حجابهاى ظلمانى برهد، چه رسد اینکه حجب نورانى را پاره کرده، انقطاع إلى الله حاصل نماید. او خیلى معتقد باشد که مقام اولیاى خدا را منکر نشود؛ عوالم برزخ، صراط، معاد، قیامت، حساب، کتاب، بهشت و جهنم را افسانه نخواند. انسان بر اثر معاصى و دلبستگى به دنیا بتدریج این حقایق را منکر می گردد؛ مقامات اولیا را انکار می کند.
علم و ایمان
گاهى می بینى که به این واقعیات علم دارد، لیکن ایمان ندارد. مرده شوى از مرده نمی ترسد، زیرا یقین دارد که مرده قدرت اذیت و آزار ندارد؛ آن وقت که زنده بود و روح در بدن داشت کارى از او ساخته نبود، چه رسد اکنون که قالب تهى کرده است؛ ولى آنان که از مرده می ترسند براى این است که به این حقیقت ایمان ندارند؛ فقط علم دارند.
به خدا و روز جزا عالم اند، ولى یقین ندارند؛ از آنچه عقل درک کرده، قلب بیخبر است. طبق برهان می دانند خدایى است و معاد و قیامتى در کار است، ولى همین برهان عقلى ممکن است حجاب قلب شده نگذارد نور ایمان بر قلب بتابد؛ تا خداوند متعال او را از ظلمات و تاریکیها خارج کرده به عالم نور و روشنایى وارد سازد: «الله وَلِىُّ الَّذینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ الَى النُّورِ».5
آنکه خداوند تبارک و تعالى ولىّ او بوده و او را از ظلمات خارج ساخته است، دیگر مرتکب گناه نمی شود؛ غیبت نمی کند؛ تهمت نمی زند؛ به برادر ایمانى کینه و حسد نمی ورزد؛ و در قلب خویش احساس نورانیت کرده، به دنیا و ما فیها ارج نمی نهد. چنانکه حضرت امیر (علیه السلام) فرمود: اگر تمام دنیا و ما فیها را به من بدهند که پوست جوى از دهان مورچه اى جابرانه و بر خلاف عدالت بگیرم، هرگز نمی پذیرم.6
ولى بعضى از شماها همه چیز را پایمال می کنید؛ از بزرگان اسلام غیبت می نمایید. اگر دیگران نسبت به بقال و عطار سر کوچه بدگویى و غیبت می کنند، اینان به علماى اسلام نسبتهاى ناروا داده اهانت و جسارت می نمایند؛ زیرا ایمان راسخ نشده و کیفر اعمال و کردار خود را باور ندارند.
و «عصمت» غیر از ایمان کامل نمی باشد. معناى عصمت انبیا و اولیا این نیست که مثلا جبرئیل دست آنان را بگیرد. البته اگر جبرئیل دست شمر را هم بگیرد هرگز مرتکب گناه نمی شود! بلکه عصمت زاییده ایمان است.
اگر انسان به حق تعالى ایمان داشته باشد و با چشم قلب خداوند متعال را مانند خورشید ببیند، امکان ندارد مرتکب گناه و معصیت گردد. چنانکه در مقابل یک مقتدر مسلح «عصمت» پدید می آید. این خوف از اعتقاد به حضور است که انسان را از وقوع در گناه حفظ می کند.
معصومین، علیهم السّلام، بعد از خلقت از طینت پاک، بر اثر ریاضت و کسب نورانیت و ملکات فاضله همواره خود را در محضر خداوند تعالى، که همه چیز را می داند و به همه امور احاطه دارد، مشاهده می کنند؛ و به معناى «لا اله الاّ الله» ایمان داشته، باور دارند که غیر از خدا همه کس و همه چیز فانى بوده و در سرنوشت انسان نمی تواند نقش داشته باشد: «کُلُّ شَیءٍ هالِکٌ الاّ وَجْهَهُ».7
اگر انسان یقین کند و ایمان بیاورد که تمام عوالم ظاهر و باطن محضر ربوبى است و حق تعالى در همه جا حاضر و ناظر است، با حضور حق و نعمت حق امکان ندارد مرتکب گناه شود.
انسان در مقابل یک بچه ممیز گناه نمی کند، کشف عورت نمی نماید، چطور شد که در مقابل حق تعالى و در محضر ربوبیت کشف عورات می کند، از هیچ جنایتى واهمه و مضایقه ندارد. براى این است که به حضور کودک ایمان دارد، ولى به محضر ربوبیت اگر علم داشته باشد ایمان ندارد؛ بلکه بر اثر کثرت معاصى که قلب او تاریک و سیاه شده این گونه مسائل و حقایق را اصلا نمی تواند بپذیرد؛ احتمال صحت و واقعیت آن را هم شاید نمی دهد.
واقعا اگر انسان احتمال بدهد – لازم نیست یقین داشته باشد- که این خبرهایى که در قرآن کریم آمده، وعده ها و وعیدهایى که داده شده راست است، در اعمال و کردار خود تجدید نظر نموده، این طور افسار گسیخته و بی پروا پیش نمی تازد. شما اگر احتمال بدهید که در مسیرى درنده اى وجود دارد و ممکن است اذیتى به شما برساند، یا شخص مسلحى ایستاده که شاید متعرض شما گردد، از پیمودن آن راه خوددارى ورزیده توقف می کنید، و در مقام تحقیق و صحت و سقم آن برمی آیید.
_______________________
پی نوشت:
1. مصباح المتهجّد و سلاح المتعبد، ص 374
2. سپس او را به پایینترین مراتب برمىگردانیم؛ تین، 5
3. هر آینه انسان را در بهترین آفرینش آفریدیم؛ تین، 4
4. به سوى زمین گرایید (پستى طلبید) و هواى نفس خویش را پیروى کرد؛ اعراف، 176
5. خداوند سرپرست مؤمنان است؛ آنان را از تاریکیها بیرون آورد و در نور وارد سازد؛ بقره، 257
6. «و اللّه لو أعطیتُ الأقالیم السّبعه بما تحت أفلاکها على أن أعصى الله فی نمله أسلبها جلب شعیره، ما فعلتُه». نهج البلاغه؛ خطبه 215
7. جز وجه او همه چیز نابود شونده است؛ قصص، 88
منبع: جهاد اکبر، امام خمینی رحمه الله علیه