توجه : برخی مطالب این سایت از سایت های دیگر جمع آوری شده است. در صورت مشاهده مطالب مغایر قوانین جمهوری اسلامی ایران یا عدم رضایت مدیر سایت مطالب کپی شده توسط شماره موجود در بخش تماس با ما به ما اطلاع داده تا مطلب و سایت شما کاملا از لیست و سایت حذف شود.
زندگی نامه بزرگان دینیشخصیت های دینیمذهبی

ویژه نامه وفات حضرت ابوطالب (ع) + کلیپ و تصاویر

پس از وفات عبدالمطلب جد بزرگوار پیامبر اکرم (ص) ابوطالب سرپرستی آن حضرت را به عهده گرفت و در تمام مراحل، همراه برادرزاده ی خود بود. ابوطالب پس از بعثت پیامبر نیز از یاری حضرت محمد (ص) دست برنداشت و در مقابل مشرکان قریش می ایستاد. با رحلت ابوطالب، مشرکان، آزار و اذیت بیشتری به پیامبر اسلام وارد کرده و آن حضرت را تحت فشار زیادتری قرار دادند.

ویژه نامه وفات حضرت ابوطالب (ع) + کلیپ ، نماهنگ و تصاویر (عکس نگاشت)

ویژه نامه وفات حضرت ابوطالب (ع)، عموی پیامبر اکرم (ص) و پدر بزرگوار امام علی (ع)

به همراه بررسی و رفع شبهات پیرامون ایمان حضرت ابوطالب (ع)

FarsiMode

در چهار بخش، ویژه نامه وفات حضرت ابوطالب (ع) را مفصلا پی میگیریم …

در ادامه با ما همراه باشید …

بخش اول :

وفات حضرت ابوطالب (ع)

FarsiMode

پس از وفات عبدالمطلب جد بزرگوار پیامبر اکرم (ص) ابوطالب سرپرستی آن حضرت را به عهده گرفت و در تمام مراحل، همراه برادرزاده ی خود بود. ابوطالب پس از بعثت پیامبر نیز از یاری حضرت محمد (ص) دست برنداشت و در مقابل مشرکان قریش می ایستاد. با رحلت ابوطالب، مشرکان، آزار و اذیت بیشتری به پیامبر اسلام وارد کرده و آن حضرت را تحت فشار زیادتری قرار دادند. مسأله ی ایمان و اسلام ابوطالب از دیر زمان میان شیعه و اهل سنت مورد اختلاف بوده است. این مسأله کم کم به صورت حادی در آمده، صورت کلامی، عقیدتی و سیاسی به خود گرفت. علمای شیعه با تکیه به روایات امامان و نیز اشعاری که از ابوطالب به جای مانده، حکم به مسلمان بودن او داده اند و در این باره رساله ها نگاشته اند که یکی از آن ها، کتابِ ایمان ابیطالب اثر شیخ مفید می باشد.

عموی بزرگوار رسول گرامی اسلام (صَلَّی اللهُ علیهِ و آلهِ و سلَّم) و پدر امیرالمومنین امام علی (علیه الافُ التَّحیهِ والثَّناء) جناب «عبد مناف بن عبدالمطلب بن هاشم» (سَلامُ اللهِ عَلَیهِم) معروف به «ابوطالب» [1] در سن حدود ۸۴ سالگی [2] در ۲۶ رجب سال دهم بعثت [3] وفات فرمودند.

حضرت ابوطالب (سَلامُ اللهِ عَلَیهِ) و حضرت «عبدالله» (سَلامُ اللهِ عَلَیهِ) فرزندان گرامی حضرت «عبدالمطلب» (سَلامُ اللهِ عَلَیهِ) [4] و «فاطمه بنت عمرو بن عائذ بن عمران» [5] می باشند، پس حضرت ابوطالب (سَلامُ اللهِ عَلَیهِ) عمو تنی حضرت «مُحَمَّد بن عَبدُاللّه بن عَبدُالمُطّلِب» (سَلامُ اللهِ عَلَیهِم) می باشد.

حضرت ابوطالب (سَلامُ اللهِ عَلَیهِ) در طول عمر پر برکت خویش، خدمات بسیاری به رسول گرامی اسلام (صَلَّی اللهُ علیهِ و آلهِ و سلَّم) و دین مبین اسلام ارائه نموده است که می توان به حمایت همه جانبه ایشان از شخص رسول اکرم (صَلَّی اللهُ علیهِ و آلهِ و سلَّم) اشاره نمود.

طبق مستندات تاریخی نبی مکرم اسلام (صَلَّی اللهُ علیهِ و آلهِ و سلَّم) از کودکی یتیم و از نعمت پدر و مادر محروم شد و ایشان پس از وفات جد بزرگوارش حضرت عبدالمطلب (سَلامُ اللهِ عَلَیهِ) در سن ۸ سالگی به وصیت حضرت عبدالمطلب (سَلامُ اللهِ عَلَیهِ) تحت سرپرستی و کفالت عموی موحد و دلسوز خود جناب ابوطالب (سَلامُ اللهِ عَلَیهِ) قرار گرفت،[6] و حمایت شجاعانه و همه جانبه جناب ابوطالب (سَلامُ اللهِ عَلَیهِ) از برادر زاده گرامیش تا آخرین لحظه عمر پر برکت ایشان ادامه یافت، تا جائی که رسول اکرم (صَلَّی اللهُ علیهِ و آلهِ و سلَّم) پس از وفات ایشان فرمودند : «تا زمانی که ابوطالب (سَلامُ اللهِ عَلَیهِ) زنده بود قریش از من واهمه داشت.»[7] و همچنین فرمودند : «ای عمو! در کودکی تربیتم نمودی در یتیمی کفالتم فرمودی و در بزرگی یاریم کردی، خداوند پاداش خیر این همه زحمت که برایم کشیدی به تو مرحمت فرماید.»[8] و هنگام درگذشت جناب ابوطالب (سَلامُ اللهِ عَلَیهِ) ، جبرئیل بر پیامبر نازل گردید و به ایشان گفت: «از مکه خارج شو که یاوری در این شهر نداری»[9]

امیرالمؤمنین امام علی (علیه السّلام علیه الافُ التَّحیهِ والثَّناء) نیز در مورد پدر بزرگوارش می فرماید : «بخدا قسم هرگز پدرم و جدم عبدالمطلب و هاشم و عبد مناف عبادت بت نکرده اند.» گفتند: «پس چه را عبادت می کردند؟ فرمودند: «به سوی کعبه نماز می خواندند و بر دین ابراهیم و به آن متمسک بودند.»[10] و همچنین فرمودند: «آخرین وصی از سلسله اوصیای قبل از پیامبر اکرم ، پدرم (ابوطالب) است.»[11] و همچنان امام باقر (سَلامُ اللهِ عَلَیهِ) در وسعت و ژرفای ایمان حضرت ابوطالب فرمودند : «اگر ایمان ابوطالب در یک کفه ترازو قرار داده شود، و ایمان همه خلائق (غیر از معصوم) را در کفه دیگر آن نهاده گردد، ایمان ابوطالب بر ایمان آن ها برتری می یابد.»[12]

در مورد ایمان حضرت ابوطالب (سَلامُ اللهِ عَلَیهِ) ، شیعیان و بسیاری از علمای اهل سنت [13] بر ایمان ایشان اعتقاد کامل داشته و علمای شیعه بنابر روایات بر آن اجماع نموده اند.[14] و آنچه در مورد [العیاذبالله] کفر جناب ابوطالب (سَلامُ اللهِ عَلَیهِ) و حتی کفر حضرت عبدالمطلب (سَلامُ اللهِ عَلَیهِ) وارد شده را نمی توان چیزی جز اهداف سیاسی و غرض ورزی مخالفان تفسیر نمود ، در میان عامه نیز ایمان اجداد رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله صَلَّی اللهُ علیهِ و آلهِ و سلَّم) مشهور است ، کتانى در کتاب خود چنین می نویسد : «احادیثى که دلالت دارد بر این‌که همه پدران و مادران پیامبر بر توحید بوده، و هرگز به کفر، عیب و پلیدى و هر چیزى که اهل جاهلیت بر آن بوده‌اند، مبتلا نگشته‌اند، به حدّ تواتر است»[15] ولی با این وجود متاسفانه گروهی به پیامبر اکرم (صَلَّی اللهُ علیهِ و آلهِ و سلَّم) و امیرالمومنین (علیه الافُ التَّحیهِ والثَّناء) اتهام زده و ایمان آباء و اجداد ایشان را زیر سوال می برند و احتمالا دلیل آن چیزی جز عدم ایمان و حتی ناپاکی بعضی آباء و اجداد افراد مورد علاقه آنها نیست که به خیال خام خود می خواهند ضعف وجودی آنها را با اتهام به حضرات جبران نمایند. والله العالم

پی نوشت:

[1]. أعیان الشیعه ج1ص324
[2]. کامل ابن اثیر ج1 ص507
[3]. المصباح طوسی ص566
[4]. السیره النبویه ج1ص142
[5]. الطبقات الکبری ج1 ص92
[6]. منتهی الآمال ج1 ص55
[7]. البدایه و النهایه ابن اثیر ج3ص164
[8]. الحجه ص 24
[9]. ایمان ابی طالب شیخ مفید ص24
[10]. کمال الدین ج1 ص174
[11]. الغدیر علامه امینی ج7ص524
[12]. شرح نهج البلاغه ابن‌ابی‌الحدیدج14ص68
[13]. تفسیر المیزان، ج2 ص 308
[14]. التبیان طوسی ج8ص164
[15]. نظم المتناثر من الحدیث المتواتر ص 190


بخش دوم :

کلیپ ، نماهنگ و تصاویر (عکس نگاشت)

کلیپ مؤمن قریش، حضرت ابوطالب (علیه السلام)

FarsiMode

FarsiMode

نماهنگ حضرت ابوطالب (علیه السلام)

( اشعاری زیبا از حاج غلامرضا سازگار )

FarsiMode

عکس نگاشت ویژه وفات حضرت ابوطالب (علیه السلام)

FarsiMode

FarsiMode

FarsiMode

 

FarsiMode

رسول اکرم (صلی الله علیه و آله): من در قیامت شفیع پدر، مادر و عمویم ابوطالب هستم.[1]

وصیت ابوطالب هنگام فوت: من محمد (صلی الله علیه و آله) را به شما توصیه می کنم؛ زیرا او امین قریش و راستگوی عرب و حائز تمام کمالات است. آیینی آورده است که دل ها بدان ایمان دارند، اما زبان ها از ترس شماتت به انکار آن برخاسته است. من می بینم که افتادگان و ضعیفان عرب به حمایت او برخاسته، به او ایمان آورده اند و محمد به کمک آن ها برشکستن صفوف قریش قیام نموده است.

ای خویشاوندان من! از دوستان و حامیان حزب او (اسلام) باشید. هرکس او را پیروی کند، سعادتمند می گردد و اگر اجل مرا مهلت می داد، من حوادث و مکاره روزگار را از او دفع می نمودم.[2]

ابوطالب در واپسین لحظه های عمر خود نیز دست از یاری پیامبر اکرم برنداشت. بزرگان خانواده را مخاطب ساخته چنین گفت:

چهار تن را به یاری پیامبر سفارش می کنم فرزندم علی و بزرگ قبیله عباس و شیر خدا حمزه که همواره از پیامبر حمایت کرده و فرزندم جعفر تا او را یاور باشید و شما که عزیزان من به فدایتان باد همیشه برای رسول خدا در برابر دشمنان چون سپرها محافظ باشید.[3]

پی نوشت:

[1]. الصبوح من السیره، ج۱، ص ۱۳۴.
[2]. سیره حلبی، ج 1، ص 389.
[3]. متشابهات القرآن از ابن شهرآشوب در تفسیر سوره حج ذیل آیه ولینصرون.


بخش سوم :

ایمان حضرت ابوطالب (علیه السلام)

FarsiMode

امیرالمومنین (علیه السلام) : «بخدا قسم هرگز پدرم و جدم عبدالمطلب و هاشم و عبد مناف عبادت بت نکرده‌‌اند.» ….. به سوی کعبه نماز می‌خواندند و بر دین ابراهیم و به آن متمسک بودند. [*]

حضرت عبدالمطلب (شیبه) بن هاشم بن عبدمناف (علیهم السلام) جد بزرگوار رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) و امیرالمومنین امام علی (علیه السلام) می باشد ، نام اصلی این بزرگوار عامر [1] است ولی به دلیل اینکه ایشان از کودکی دارای موی سفید بود به شیبه (سپید موی) شهرت یافت [2] و در مورد اینکه چرا به ایشان عبدالمطلب می گویند چندین قول وجود دارد از جمله اینکه هنگامی که زمان وفات هاشم فرارسید ، فرزندش را به برادرش ، مطلب سپرد و به او فرمود: «اى برادر، غلام خود، شیبه را دریاب و پس از من، به تربیت و تعلیم او رسیدگى کن» از این روى، شیبه به لقب عبدالمطلب شهرت یافت.[3]

در مورد ایمان حضرت عبدالمطلب و بطور کلی اجداد ائمه معصوم (علیهم السلام) و حتی ۱۲۴۰۰۰ پیامبر الهی در میان شیعه به دلایل عقلی و نقلی هیچ گونه شکی موجود نیست ، دلیل عقلی موحد بودن و ایمان آباء و اجداد پیامبران به جهت مقام و جایگاه هدایت‌ گری آنهاست زیرا کوچکترین نقص ، باعث انزجار مردم و پیروی نکردن از آنها می شود پس عقل حکم می نماید پیامبران و ائمه معصوم (علیهم السلام) علاوه بر عصمت باید دارای عالی ترین و پاکترین نسب باشند ، علامه حلی (ره) می فرماید : «شیعه امامیه بر آنند که پیامبر باید از پستى پدران و آلودگى مادران و از صفت‌ هاى زشت‏ و کارهایى چون تمسخر که مقام آدمى را فرو می‌آورد پیراسته باشد؛ زیرا این امور منزلت و قدر او را در قلب انسان‌ها حقیر می‌کند و مردم از پیروى او پرهیز می‌نمایند».[4] دلائل نقلی موحد بودن و ایمان آباء و اجداد پیامبران بسیار است از جمله اینکه امیرالمومنین امام على (علیه السلام) می فرماید :«پیامبران را در بهترین جایگاه به ودیعت گذارد و در بهترین مکان‌ها استقرارشان داد. از صلب کریمانه پدران به رحم پاک مادران منتقل فرمود که هرگاه یکى از آنان درگذشت دیگرى براى پیشبرد دین خدا بپاخواست تا آن‌که کرامت اعزام نبوت از طرف خداى سبحان به حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله) رسید. نهاد اصلى وجود او را از بهترین معدن استخراج کرد. و نهال وجود او را در اصیل‌ترین و عزیزترین سرزمین‌ها کاشت و آبیارى کرد. او را از همان درختى که دیگر پیامبران و امینان خود را از آن آفرید، به وجود آورد، که عترت او بهترین عترت‌ها و خاندانش بهترین خاندان‌ها و درخت وجودش بهترین درختان است. در حرم امن الهى رویید و در آغوش خانواده کریمى بزرگ شد. شاخه‌هاى بلند آن سر به آسمان کشید که دست کسى به میوه آن نمی‌رسد».[5]

در میان عامه نیز ایمان اجداد رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) مشهور است ، کتانى در کتاب خود چنین می نویسد : «احادیثى که دلالت دارد بر این‌که همه پدران و مادران پیامبر بر توحید بوده، و هرگز به کفر، عیب و پلیدى و هر چیزى که اهل جاهلیت بر آن بوده‌اند، مبتلا نگشته‌اند، به حدّ تواتر است».[6] ولی گروه دیگر به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و امیرالمومنین (علیه السلام) اتهام زده و ایمان آباء و اجداد ایشان را زیر سوال برده اند و احتمالا دلیل آن عدم ایمان و حتی ناپاکی بعضی آباء و اجداد افراد مورد علاقه آنهاست که به خیال خام خود می خواهند ضعف وجودی آنها را با اتهام به حضرت جبران نمایند. والله العالم

پی نوشت:

[*] .کمال الدین ج۱ص۱۷۴
[1] .امالی، صدوق، ص 700
[2] .خصال، صدوق، ص 453
[3] .تاریخ الطبری، ج2، ص8
[4] .نهج الحقّ و کشف الصدق،ص 159
[5] .نهج البلاغه، خطبه 94
[6] .نظم المتناثر من الحدیث المتواتر، کتانی،ص 190.


بخش چهارم و آخر :

مباحثی تفصیلی پیرامون ایمان ابوطالب (علیه السلام) و رفع شبهات

دانشجوی گرامی در رابطه با اسلام حضرت ابوطالب هیچ شک و شبهه ای وجود ندارد چراکه به گواه تاریخ و دهها روایت موثقی که در این باره به ما رسیده است آن بزرگوار از جمله کسانی بود که در مکه مکرمه به پیامبر اکرم ایمان آورد و مسلمان شد به هر حال ایشان از جمله اشخاصی است که در طول زندگی خویش بنا به مصالحی تقیه می نموده است. و همین هم دلیل شده که بعضی از دشمنان امیرالمومنین (ع)، ایشان را مسلمان ندانند. لذا برای روشن شدن مساله دلایل ایمان و اسلام ایشان را ذکر می نماییم:

دلایل ایمان ابوطالب:

الاصبغ بن نباته قال: سمعت أمیر المؤمنین صلوات الله علیه یقول: والله ما عبد أبی ولاجدی عبدالمطلب ولاهاشم ولا عبد مناف صنما قط، قیل له: فما کانوا یعبدون؟ قال: کانوا یصلون إلی البیت علی دین إبراهیم علیه السلام متمسکین به. (1)

اصبغ بن نباته می گوید: أمیرالمؤمنین (ع) فرمودند: «بخدا قسم هرگز پدرم و جدم عبدالمطلب و هاشم و عبد مناف عبادت بت نکرده اند.» گفتند: «پس چه را عبادت می کردند؟ فرمودند: به سوی کعبه نماز می خواندند و بر دین ابراهیم و به آن متمسک بودند.

در برخی از کتب اهل تسنن (2) جملاتی در مورد حضرت ابوطالب دیده می شود که حکایت از کم لطفی یا کینه نویسندگان آن کتاب ها نسبت به شخصیت حضرت ابو طالب علیه السلام دارد. جای شک نیست که اگر یک دهم گواه هایی که بر ایمان و اسلام ابوطالب آمده است، درباره هر فرد دیگری آمده بود، همگی بالاتفاق اسلام و ایمان او را تصدیق می کردند؛ ولی چگونه است که با وجود ده ها شاهد محکم بر ایمان او، باز گروهی وی را تکفیر کرده اند و حکم به کفر و عذاب او نموده اند و گفته اند که برخی از آیات که درباره عذاب است، در حق ابوطالب نازل گردیده است؟!

به راحتی می توان فهمید که هدف از طرح این مسأله، جز طعن فرزندان ابوطالب، به ویژه امیرمؤمنان علی علیه السلام چیز دیگری نیست. برخی از نویسندگان اهل تسنن برای این که بهتر بتوانند ابوطالب را تکفیر کنند، دامنه بحث را به پدران پیامبر صلی الله علیه و آله کشانیده اند و پدر و مادر آن حضرت را نیز غیر مؤمن قلمداد نموده اند.(3)

مسلم است که در موضوع نسب و نژاد، بعد از شخص خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله کسی به شرافت علی علیه السلام نمی رسد. به قدری نسبت و نژاد آن حضرت پاک و درخشان است که برخی از متعصبین، مانند: علاءالدین قوشچی، جاحظ و سعدالدین تفتازانی گفته اند: ما از کلمات علی علیه السلام که فرموده است: «نحن اهل البیت لایقاس بنا احد»؛ ما اهل بیت رسول اللّه هستیم که احدی را نتوان به ما قیاس کرد، حیرانیم.

احمدبن محمدکرزی بغدادی می گوید: از عبداللّه بن احمد بن حنبل شنیدم که گفت: «وقتی در مورد فضیلت صحابه از پدرم، احمدبن حنبل سؤال کردم، گفت: ابوبکر، عمر و عثمان.

گفتم: پس جایگاه علی ابن ابی طالب علیه السلام کجاست؟

پدرم گفت: «هو من اهل البیت لایقاس به هؤلاء»؛

علی علیه السلام ازاهل بیت پیامبر است وصحابه را نباید با او قیاس کرد.

امام احمدبن حنبل در کتاب مسند خود، میرسیدعلی همدانی شافعی در کتاب موده القربی ابن مغازلی شافعی در مناقب و محمدبن طلحه شافعی در کتاب مطالب السؤل نقل کرده اند که:

پیامبراکرم صلی الله علیه و آله فرمود: من و علی نوری بودیم در اختیار قدرت خدای تعالی، چهارده هزار سال قبل از خلقت آدم. پس چون خداوند آدم را خلق نمود، ما را که نور بودیم، در صلب آدم قرار داد و ما در صلب آدم پیوسته باهم بودیم، تا در صلب عبدالمطلب از هم جدا شدیم. پس در من، نبوت و در علی، خلافت را ظاهر ساخت. (4)

این حدیث را بسیاری از علمای اهل تسنن از جمله خوارزمی در فصل چهارم مناقب. ـ ابن جوزی در تذکره، ابن صباغ مالکی در فصول المهمه، گنجی شافعی در کفایه الطالب، ابن ابی الحدید در جلد دوم شرح نهج البلاغه، شیخ سلیمان بلخی حنفی در ینابیع الموده، حموینی درکتاب فرائدالسّمطین.نقل کرده اند .

از طرف دیگر، طبق آنچه که از کتب تاریخی و انساب استخراج می شود، نیاکان حضرت علی علیه السلام برخلاف دیگران، همگی تا آدم ابوالبشر علیه السلام موحد و خدا پرست بودند و در صلب و رحم ناپاکی قرار نگرفتند.طرز تفکر و عقیده هرشخصی را ازچند راه می توان به دست آورد:

1 ـ بررسی آثار علمی و ادبی که از او مانده است.
2 ـ طرز رفتار و کردار او در میان جامعه.
3 ـ عقیده دوستان و نزدیکان او.(5)

عقیده و ایمان ابوطالب را از سه راه یاد شده می توان اثبات کرد.

راه اول؛ بررسی آثار علمی

اشعار و سروده های ابوطالب کاملاً بر ایمان و اخلاص او گواهی می دهد. اشعار ابوطالب گنجینه ای علمی و ادبی است که دارای مضامین عالی توحیدی می باشد. برای نمونه به چند بیت آن اشاره می شود:

1 ـ وقتی علی علیه السلام خبر مرگ ابوطالب را به پیامبر صلی الله علیه و آله داد، وی سخت گریست و به علی علیه السلام دستور غسل و کفن و دفن داد و از خداوند برای او طلب مغفرت نمود. ابوطالب در سروده هایش چنین می سرود:

نبیّ کموسی والمسیح بن مریم لیعلم خیارالناس انّ محمداً
فکل بأمراللّه یهدی و یعصم.(6) اتانابهدی مثل ما اتیابه

اشخاص شریف و فهمیده بدانند که محمد صلی الله علیه و آله بسان موسی و مسیح، پیامبر است. او هدایت را برای ما به ارمغان آورد، همان گونه که مسیح و موسی و تمام پیامبران به فرمان خدا مردم را راهنمایی و از گناه باز می دارند.

امانیکم هذی کاحلام نائم تمنیتم ان تقتلوه و انما
و من قال لایقرع بها من نادم نبیّ اتاه الوحی من عند ربّه

ای سران قریش! تصور کرده اید که می توانید بر او دست یابید، در صورتی که آرزویی را که در سر می پرورانید، کم تر از خواب های آشفته نیست. او پیامبر است و از ناحیه خداوند بر او وحی نازل می شود و کسی که جواب منفی بدهد، انگشت پشیمانی به دندان خواهد گرفت.

رسولاً کموسی خطّ فی اوّل الکتب الم تعلموا انّا وجدنا محمداً
و لاحیف فیمن خصّه اللّه بالحبّ و انّ علیه فی العباد محبّه

ای قریش! آیا نمی دانید که ما او را مانند موسی، پیامبر می دانیم و نام و نشان او در کتاب های آسمانی قید گردیده است. و بندگان خدا محبت مخصوص به وی دارند و نباید درباره کسی که خدا محبت او را در دل ها به ودیعت گذارده است، تأسف خورد.

حتی اوسد فی التراب دفینا واللّه لن یضلوا الیک بجمعهم
وابشربذاک وقر منک عیونا فاصدع بامرک ماعلیک غضاضه
ولقد دعوت و کنت ثم امینا ودعوتنی و علمت انّک ناصحی
من خیر ادیان البریه دینا و لقد علمت انّ دین محمد صلی الله علیه و آله

ای برادر زاده ام هرگز قریش به تو دست نخواهند یافت و تا آن روزی که لحد را بستر کنم و در میان خاک بخوابم، دست از یاری تو برنخواهم داشت. آنچه را مأموری، آشکار کن و از هیچ چیز مترس و بشارت ده و چشمانی را روشن ساز. مرا به آئین خود خواندی و می دانم تو پند دهنده من هستی و در دعوت خود امین و درستکاری. حقا که کیش محمد صلی الله علیه و آله از بهترین آیین هاست!(6)

از اشعار معروف ابوطالب که دلالت بر ایمان او دارد، قصیده های «لامیه» و «میمنه» او می باشد:

واحببته حبّ الحبیب المواصل لعمری لقد کلّفت وجداً باحمد
ودافعت عنه بالذری والکواهل وجدت بنفسی دونه فحمیته
واظهر دیناً حقاً غیر باطل(8) وایّده ربّ العباد بنصره

به جان خودم! به قدری به واسطه وجود احمد صلی الله علیه و آله در وجد و سرور غوطه ورم که وجد را به زحمت آورده ام؛ زیرا او را به قدری دوست می دارم مانند کسی که دوست خود را به سینه گرفته باشد. جان خود را نثار او کنم و حمایت از او نمایم به اعضای رئیسه و غیر رئیسه خود. خداوند او را پاینده بدارد که جمال اهل دنیا است و نقمت دشمنان و زینت هر کوی و محفل است. پروردگار بندگان او را با توفیقات خود تأیید و یاری نمود و ظاهر و محقق کرد دین حقی را که باطل در او راه نداشت.

از دیگر اشعار او که صراحت بر ایمان ابوطالب دارد، شعری است که ابن ابی الحدید در جلد سوم شرح نهج البلاغه آورده است:

انّی علی دین النّبیّ احمد یا شاهد اللّه علیّ فاشهد
من ضلّ فی الدّین فانّی مهتد

«ای گواهان! شاهد باشید که من بر دین پیغمبر خدا احمد صلی الله علیه و آله استوارم. هرکس از آن خارج است، باشد. من به او هدایت شدم.»

هریک از این قطعات، قسمت کوچکی از عقائد مفصل و نغز ابوطالب است که هریک به تنهایی در اثبات ایمان و اخلاص گوینده آن کافی است.

راه دوم؛ طرز رفتار و کردار او در میان جامعه

راه دوم، نوع رفتار ابوطالب با پیامبر صلی الله علیه و آله و نحوه فداکاری ودفاع او از ساحت اقدس رسول خداست. هر کدام از آن خدمات می تواند آیینه فکر و روشنگر روحیات او باشد، زیرا ابوطالب شخصیتی است که راضی نشد برادر زاده او دل شکسته شود و علی رغم تمام موانع و نبود امکانات، زحمت بردن او را به شام پذیرفت.

پایه اعتقاد او به فرزند برادر، تا آن حد است که او را همراه خود به مصلّی برد و خدا را به مقام او قسم داد و باران رحمت طلبید. وی در راه حفظ رسول خدا صلی الله علیه و آله از پای ننشست و سه سال زندگی در شکاف کوه و اعماق دره را بر ریاست و سیادت مکه ترجیح داد، تا آن جا که این وضعیت او را فرسوده ساخت و باعث رحلت او گردید.

ایمان او به رسول خدا صلی الله علیه و آله به قدری محکم بود که راضی شد تمام فرزندانش کشته شوند، ولی پیامبر صلی الله علیه و آله زنده بماند.

ابوطالب شب ها علی را در رختخواب پیامبر صلی الله علیه و آله می خوابانید تا اگر سوء قصدی درکار باشد، به پیامبر صلی الله علیه و آله اصابت نکند. او حاضر شد تمام سران قریش به عنوان انتقام کشته شوند و طبعاً تمام قبیله بنی هاشم نیز کشته می شد.(9)

موضع ابوطالب در آغاز بعثت

روزی که پیامبر صلی الله علیه و آله تمام خویشاوندان خود را جمع کرد و آیین اسلام را بر آنان عرضه نمود، ابوطالب به او گفت: «برادر زاده ام! قیام کن! تو والامقامی! حزب تو گرامی ترین حزب هاست! تو فرزند مرد بزرگی هستی! هرگاه زبانی تو را آزار دهد، زبان های تیزی به دفاع تو برمی خیزد. به خدا سوگند! اعراب مانند خضوع بچه حیوان نسبت به مادرش در پیشگاه تو خاضع خواهند شد.»(10)

راه سوم؛ عقیده دوستان و نزدیکان

از آن جا که اهل خانه بهتر می دانند که درخانه چیست و چه می گذرد، ایمان ابوطالب را باید از زبان اهل بیت علیهم السلام شنید:

یا عم ربّیت صغیرا و کفّلت یتیما و نصرت کبیرا فجزاک الله عنی خیرا.(11) ای عمو در کوچکی مرا تربیت نمودی و در یتیمی مرا کفالت کردی و در بزرگی ام مرا یاری نمودی پس خداوند بهترین پاداشها رابه تو عنایت کند.

و همچنین فرمودند: من در قیامت شفیع پدر، مادر و عمویم ابوطالب هستم.(12)

امام علی (ع) فرمود : والذی بعث محمدا بالحق نبیا لو شفع ابی فی کل مذنب علی وجه الارض لشفّعه الله. (13)

قسم به کسی که محمد را به حق به پیامبری برگزید اگر پدرم در حق تمام گناهکاران روی زمین شفاعت کند، خداوند می پذیرد.

اگر ایمان ابوطالب را در یک کفه ترازو و ایمان این مردم را در کفه دیگر قرار دهند ایمان ابوطالب فزونی خواهد داشت.(14)

در محضر امام سجاد علیه السلام از ایمان ابوطالب سخن به میان آمد. آن حضرت فرمود: در شگفتم که چرا مردم در اخلاص او تردید دارند، در صورتی که هیچ زن مسلمانی نبایست بعد از اسلام آوردن در حباله شوهر کافر خود بماند و فاطمه بنت اسد که از سابقین در اسلام است، تا هنگام مرگ ابوطالب در نکاح او بود.»

امام باقر علیه السلام فرمود: «ایمان ابوطالب بر ایمان بسیاری از مردم ترجیح دارد و امیرمؤمنان دستور می داد از طرف وی حج به جا آورند. (15)

امام صادق علیه السلام فرمود:

ان اصحاب الکهف اسروا الایمان و اظهروا الکفر فاتاهم الله اجرهم مرتین و ان اباطالب اسروا الایمان واظهر الشرک فاتاه الله اجره مرتین.

«حضرت ابوطالب بسان اصحاب کهف است که در دل ایمان داشتند و تظاهر به شرک می نمودند. از این جهت دوبار مأجور خواهند بود.»(16)

حضرت عبدالعظیم حسنی در نامه ای از محضر امام رضا علیه السلام در مورد ایمان ابوطالب سؤال نمود. امام رضا علیه السلام در جواب فرمود:

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم. اگر در ایمان ابوطالب شک کنی، سرنوشت تو آتش جهنّم است.»(16)

عن ابی عبداللّه الصادق علیه السلام قال: نزل جبرئیل علیه السلام علی النبی صلی الله علیه و آله فقال: یا محمد! انّ ربّک یقرئک السلام و یقول: انّی قد حرّمت النّار علی صلب اَنزلک و بطن حملک و حجرکفلک فالصلب صلب ابیک ابیه عبداللّه بن عبدالمطلب و البطن الذی حملک آمنه بنت وهب و اما حجر کفلک فحجر ابی طالب. (18)

امام صادق علیه السلام فرمود: جبرئیل بر پیامبر نازل شد و گفت: ای محمد! خداوند به تو سلام می رساند و می فرماید: «من حرام کردم آتش را بر صلبی که تو را حمل کرد و شکمی که تورا پروراند و دامنی که تو را متکّفل شد؛ پس صلب یعنی پدرت عبداللّه و شکم یعنی مادرت آمنه و دامن یعنی عمویت ابوطالب.» (19)

ابوطالب در واپسین لحظات – وصیت ابوطالب هنگام مرگ

ابوطالب هنگام مرگ به فرزندانش چنین گفت:

من محمد را به شما توصیه می کنم؛ زیرا او امین قریش و راستگوی عرب و حائز تمام کمالات است. آیینی آورده است که دل ها بدان ایمان دارند، اما زبان ها از ترس شماتت به انکار آن برخاسته است. من می بینم که افتادگان و ضعیفان عرب به حمایت او برخاسته، به او ایمان آورده اند و محمد به کمک آن ها برشکستن صفوف قریش قیام نموده است.

ای خویشاوندان من! از دوستان و حامیان حزب او (اسلام) باشید. هرکس او را پیروی کند، سعادتمند می گردد و اگر اجل مرا مهلت می داد، من حوادث و مکاره روزگار را از او دفع می نمودم.(20)

ابوطالب در واپسین لحظه های عمر خود نیز دست از یاری پیامبر اکرم برنداشت. بزرگان خانواده را مخاطب ساخته چنین گفت:

چهار تن را به یاری پیامبر سفارش می کنم فرزندم علی و بزرگ قبیله عباس و شیر خدا حمزه که هماره از پیامبر حمایت کرده و فرزندم جعفر تا او را یاور باشید و شما که عزیزان من به فدایتان باد همیشه برای رسول خدا در برابر دشمنان چون سپرها محافظ باشید.(21)

علامه امینی آخرین سخنان او را چنین بازگو می کند:

یا معشر بنی هاشم اطیعوا محمدا و صدّقوه تفلحوا و ترشدوا(22)

ای جماعت بنی هاشم محمد را اطاعت و تصدیق کنید رستگار و هدایت می شوید.

و نیز گفت: محمد امین قریش است، راستگوی عرب است، دارای همه کمالات است، دلها به او ایمان دارد ولی زبانها از ترس به افکار برخاسته اند. من می بینم که در آینده مستضعفان را خواهد شکست. و بزرگان آن را خوار و خانه هایشان را خراب و بی پناهان را نیرومند خواهد کرد. و در آخر گفت: به او مهر ورزید و از حمایت کنندگان حزب محمد باشید.(23) ابوطالب بعد از چهل و چند سال تلاش در بستر مرگ افتاد و با هشتاد و اندی سال درگذشت.(24)

او را در سال 10 بعثت در کنار قبر پدرش عبدالمطلب در قبرستان حجون به خاک سپردند.

نکته قابل توجه این است که بحث مربوط به ایمان ابو طالب وتشکیک در اسلام آن بزرگوار از ابتدا جریان داشته است و بد خواهان همواره در مقام این بوده اند که او را بی ایمان ونا مسلمان معرفی نمایند و حتی این امر را منافقان در محضر امیر المو منین علی علیه السلام نیز اظهار داشته اند و حضرت بدان جواب داده اند در روایتی از امام صادق آمده است:

عن الصادق عن آبائه علیهم السلام ان امیر المؤمنین کان ذات یوم جالسا فی الرحبه، والناس حوله مجتمعون، فقام الیه رجل فقال: یاامیر المؤمنین انت بالمکان الذی أنزلک الله به وأبوک معذب فی النار؟ فقال له علی بن أبی طالب: مه فض الله فاک، والذی بعث محمدا بالحق نبیا لو شفع أبی فی کل مذنب علی وجه الارض لشفعه الله فیهم، أبی معذب فی النار وابنه قسیم الجنه والنار؟ ! والذی بعث محمدا بالحق نبیا ان نور أبی یوم القیامه لیطفئ أنوار الخلایق کلهم الا خمسه أنوار: نور محمد صلی الله علیه واله، ونوری، ونور الحسن، ونور الحسین، ونور تسعه من ولد الحسین، فان نوره من نورنا خلقه الله تعالی قبل ان یخلق آدم علیه السلام بالفی عام

امام صادق از پدر گرامیشان نقل کرد که روزی امیر المومنین در فضای مسجد نشسته بود ومردم گرد او جمع بودند که مردی برخاسته و گفت : ای امیر المو منین چگونه است که شما در مکانی هستی که خداوند شما را در آن مکان قرار داده ، در حالیکه پدرت به آتش دوزخ در غذاب است؟

حضرت فرمود: خدا زبانت را ببرد ! به خدایی که محمد را به پیامبری مبعوث فرمود، اگر پدرم تمام گناهکاران زمین را شفاعت کند خداوند آن را بپذیرد، مگر می شود پدرم در آتش عذاب باشد و پسرش تقسم کنند بهشت وجهنم باشد؟قسم به آنکه محمد را به پیامبری مبعوث فرمود بی شک نور پدرم در روز قیامت همه انوار خلائق جز نور پنج نور: نور محمد ، نور من ونور حسن ونور حسین و نور نه فرزند از اولاد حسین را خاموش وبی اثر می کند، زیرا نور او از نور ماست و خداوند آن را دوهزار سال قبل از خلق آدم آفریده است.(25)

سخن آخر اینکه:

ابن ابی الحدید در ضمن اشعاری می گوید: اگر ابوطالب و پسرش نبودند، از دین اثری نبود که اینچنین استوار شود. ابوطالب در مکه از پیامبر (ص) حمایت کرد و پسرش در مدینه بی دریغ از پیامبر (ص) حمایت و دفاع می نمود.

پی نوشت:

1- کمال الدین ج1 ص174-175 باب 12 –ح32
2- از جمله این کتابها ، فصوص الحکم ماحی الدین ابن عربی عارف نمای منحرف اهل سنت است که ابوطالب پدر امیر المومنین را کافر می داند.
3- الغدیر، ج 7، ص 330.
4 ـ موده القربی، (الموده الثانیه.)
5 ـ الغدیر، ج 7، ص 331.
6 و 7 ـ فروغ ابدیت، ج 1، ص 300.
8 ـ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ص 316
9 ـ باید گفت در این موقعیت از تاریخ اسلام معاویه وپدرش در کجا بودند .
سیره حلبی، ج 1، ص 389.
10 ـ فروغ ابدیت، ج 1، ص 303.
11-ابوطالب مظلوم تاریخ، ص 1
12- الصبوح من السیره، ج 1، ص 134 تا 142.
13- الحجه، ص 24.
14- الغدیر، ج 7، ص 380؛ نهج البلاغه، ج 14، ص 68
15- الغدیر، ج 7، ص 390
16- شرح نهج البلاغه، ج 14، ص 70؛ الحجه، ص 17 و 15؛ اصول کافی، ص 244.
17 ـ – الغدیر، ج 7، ص 395.
18 ـ – الغدیر، ج 7، ص 392.
19- دلایلی بر ایمان ابو طالب – شمس الله صفر لکی با مقداری تلخیص واضافه
20- سیره حلبی، ج 1، ص 389.
21 ـ متشابهات القرآن از ابن شهرآشوب در تفسیر سوره حج ذیل آیه ولینصرون می باشد.
22- الغدیر، ج 7، ص 367
23- ـ همان، ص 366؛ نیز در سیره حلبی، ج 1، ص 291 رجوع کنید.
24- طبری، ج 2، ص 277.
25- احتجاج شیخ طوسی ج1 ص546

برگرفته از سایت های : سبطین و ضیاء الصالحین

گردآوری، ویرایش و اضافات : پایگاه فرهنگی تفریحی فارسی مد

علی اکبر

مجله سیراف از سال 96 فعالیت خود را آغاز کرده است،تمام تلاشم انتشار محتوای سالم و منحصر بفرد مورد نیاز کاربران با رعایت قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. 09900995320

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا