مواردی از جسارتهای وقیح عایشه به پیامبر اکرم!
موضوع: بررسی ادلّه مشروعیت سنّت (7) – مواردی از جسارتهای وقیح عایشه به پیامبر اکرم!

بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه شصت و یکم 98/11/12
موضوع: بررسی ادلّه مشروعیت سنّت (7) – مواردی از جسارتهای وقیح عایشه به پیامبر اکرم!
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله.
ما در این ایام فاطمیه، دو سه روز در «اصفهان» در مجموعه آقای «مقتدایی» بودیم و در هیئتها صحبت داشتیم. جناب آقای «عابدینی» در ایام شهادت، سنگ تمام گذاشت! مانند انكار شهادت حضرت زهرا و خیلی حرفهای ناجور دیگر!!
ما هم در یكی از هیئتها كه جمعیت زیادی هم بود، سنگ تمام گذاشتیم. اینكه بروند سرش را ببرند و چه كار كنند دیگر نمیدانم! ایشان آمده خیلی نسبت به حضرت زهرا بی حیایی كرده است!
حالا من یك مطلبی هم دارم مینویسم و منتشر میكنم، نمیخواستم با ایشان به این شكل حرف بزنم. مبنای ما بر احترام بود كه شاید ایشان برگردد و مطالب خود را اصلاح بكند. من مرتب كانال ایشان را دنبال میكنم. ایشان نه تنها برنگشته بلكه جریتر هم شده است.
من نسبت به حضرت زهرا خیلی حساس هستم. ایشان میگوید: بعد از حضرت زهرا، حضرت علی کجا آمد مجلس گرفت كه شما مجلس میگیرید؟ ائمه کجا برای حضرت زهرا مجلس گرفته بودند كه شما دارید مجلس میگیرید؟
ایشان این تعبیر را دارد: “من از كلمه شهادت استفاده نمیكنم؛ چون ورود در اختلافات بی حاصل است.” یعنی همان حرفهایی كه وهابی ها میپسندند. و یك سری حرفهایی كه الان در شبكههای وهابیها زده میشود، ایشان این حرفها را در شب شهادت هم زده است.
روزی كه من در آنجا بودم، صبح فرصت نكردم كانالش را ببینم، قبل از غروب بود نگاه كردم دیدم ایشان شروع كرده یك سری حرفهایی زده است. نمیدانم ایشان دنبال چه است و چه كار دارد میكند و دنبال چه مأموریتی است!!
ایشان در چند جا، عبارت “وفات حضرت زهرا” را استفاده می کند. بعد یكی سوال میكند آیا شما منكر شهادت هستید؟ میگوید:” كلمه وفات اعم از شهادت و وفات است، ولی من نمیخواهم كلمه شهادت را بگویم تا در این اختلاف بی حاصل ورود پیدا كنم.”
من هم برای اینكه مطلب را از كانالش حذف نكند، بلافاصله تصویر گرفتم؛ ببینید دارد سوال میكند چرا شما از كلمه شهادت برای حضرت زهرا استفاده نكردید آیا منكر شهادت هستید؟ میگوید: “من برای وارد نشدن در اختلافات بی حاصل از الفاظ عام استفاده میكنم.”
بعد سوال میكند: آیا حضرت زهرا در جوانی از دنیا رفت؟ دلیلش شهادت بود؟ جوابی كه میدهد همانی است كه وهابیها دارند میگویند. میگوید: “تمام دختران و پسران پیامبر در جوانی از دنیا رفتند.” بعد می پرسد: مگر در عبارت بزرگان نیست كه كلمه شهادت در زیارت نامه آوردهاند؟ میگوید: “در «مفاتیح شیخ عباس قمی» این را به معصوم منتسب نكرده است و از ابداعات مرحوم «صدوق» میباشد.”
بعد در قسمت بعدی سوال میكند: به نظر شما كدام دهه و یا كدام روز را برای حضرت زهرا مجلس عزا بگیریم؟ میگوید: “ببینید حضرت علی كه 30 سال پس از حضرت زهرا زنده بود و پنج سال هم حكومت داشت چه روزی را عزا میگرفت شما نیز همان روز را عزا بگیرید.”
این دیگر واقعا نصب است، و غیر از نصب و عداوت چیزی دیگری نیست. بعد دارد: “امام حسن مجتبی فرزند ارشد حضرت زهرا است، چهل سال بعد از مادرش زنده بوده، چه روزی و چه دههای را عزا میگرفته، شما نیز همان را عزا بگیرید.”
در ادامه دارد: “امام حسین سرور شهیدان، پنجاه سال دقیقا نیم قرن بعد از مادرش زنده بوده، چه دههای را عزا میگرفته است شما نیز همان دهه را عزا بگیرید.”
نمیدانم ایشان اصلا دنبال چه است؟ در زمان امام صادق (سلام الله علیه) یك پیرزن به زمین افتاد، كمر و پهلویش درد گرفت، به یاد حضرت زهرا افتاد، بلا فاصله حكومتیها و «بنی العباس» او را زندان بردند.
راوی میگوید: خدمت آقا امام صادق رفتم و جریان را گفتم، حضرت خیلی ناراحت شد گفت: پاشو برویم مسجد برای نجات این خانم دعا كنیم؛ یعنی اینها در این وضع بودند. حتی اسم میبردند، نه تنها اهلبیت، بلكه دیگران هم كه اسم میبردند حكومت برایشان مشكل درست میكرد. آن وقت اینها بیایند عزاداری بگیرند!؟
اهلبیت برای امام حسین جرئت نكردند عزا بگیرند و مجلس بگیرند، الا اینكه امام صادق اشخاصی مانند: «دعبل» و… میآمدند در خانهاش عزاداری میكردند. ما هیج جا ندیدیم كه اهلبیت (علیهم السلام) برای آقا امام حسین (سلام الله علیه) یك مجلسی گرفته باشند.
بعد از شهادت امام حسین (سلام الله علیه) حتی امام سجاد (سلام الله علیه) مجلسی گرفته باشد؛ چون به اینها فرصت و اجازه نمیدادند.
اینها كه هیچی! «ابن سقا» را كه از او تعبیر «الامام» دارند می گوید: بالای منبر «حدیث طیر» را مطرح میكند پایین میآورند كتكش میزنند و منبر را آب میكشند. میگویند منبری كه در آن فضیلت علی گفته بشود نجس است!! آن وقت اهلبیت بیایند مجلس عزا برای حضرت زهرا بگیرند!!؟
پرسش:
امام باقر (علیه السلام) فرمودند در «منا» برای من ده سال مجلس عزا بگیرید.
پاسخ:
فرمود: ده سال برای من، نه برای كسی دیگر. حالا گرفتند و یا نگرفتند آن هم مشخص نیست. ولی در وصیت نامه است كه میگوید: ده سال برای من در «منا» بساط ماتم پهن كنید.
ببینید در یك موقعیتی هم است كه «بنی العباس» و «بنی امیه» به جان هم افتادند و كار به كار اینها ندارند؛ یعنی یك مقطع خاص از تاریخ اهلبیت است. چرا آقا امام صادق (سلام الله علیه) و یا آقا امام كاظم (سلام الله علیه) همچین وصیتی نكردند؟ زیرا به اینها اجازه نمیدادند كه بخواهند همچین برنامهای را در جامعه پیاده كنند.
قضیه طوری خفقان بود که به قول «ابن ابی الحدید» میگوید:”شیعه را در هر كوی و برزنی زیر هر سنگی پیدا میكردند سر میبریدند و خانههایشان را آتش میزدند.”
شما ببینید در زمان آقا امام رضا و امام جواد است همین «ابن ابی عمیر» را چقدر در زندان شكنجه میدهند تا اسامی شیعیان را به اینها بدهد.
یا نمیدانم كدامشان است «صفوان» یا كسی دیگر است میگویند در جلوی چشمش بچهاش را آوردند و در تنور انداختند تا اسامی شیعیان را به حكومت بدهد! در همان لحظه در ذهنش آمد حالا تقیتاً اسم چند نفر را بگوید. دید یك مرتبه بچه شیر خواره صدا زد بابا مراقب و مقاوم باش!
دوستان آدرس این مطلب را پیدا كنند خیلی قضیه قشنگی است. این یا در شرح حال «صفوان» و یا در شرح حال «ابن ابی عمیر» است. اینها تا این اندازه در شكنجه بودند، بچه شیر خوارهشان را در تنور و در آتش جلوی چشمش بیندازند و بپرسند اسامی را میگویی و یا نمیگویی؟ اهلبیت در این وضع بودند، آنوقت بیایند برای حضرت زهرا مجلس عزا بگیرند!
این اگر پیدا بشود خیلی قشنگ است، دوستان بگردند و پیدا كنند. میشود در اینترنت هم گشت و پیدا كرد. الان من این قضیه در ذهنم افتاد.
پرسش:
راجع به وصیت امام باقر (علیه السلام) در مورد عزاداری ده ساله بیشتر نظرشان بوده كه مظلومیت اهلبیت منتشر بشود و برایشان ثابت بشود نه فقط شخص خودش!
پاسخ:
بله، مسلم است و در آن هیچ شكی نیست. حالا یا آن است و یا اینكه این عزاداری رسم بشود، اینكه فضائل اهلبیت گفته بشود، زندگی اهلبیت گفته بشود.
عرض كردم شما ببینید آن وصیت، در یك مقطعی خاصی از تاریخ است كه حکومتی ها درگیر خودشان هستند، اهلبیت توانستند یك كلاس درسی تشكیل بدهند، یك دانشگاهی بسازند این چهار هزار نفری كه پای درس آقا امام صادق (سلام الله علیه) میآیند بی حساب و كتاب كه نیست.
مگر اجازه میدادند این جمعیت پای درس آقا امام صادق و آقا امام باقر بیایند!؟ فقط همین مقطع خاص بود كه اینها از فرصت استفاده كردند. شما ببینید اواخر عمر حضرت آقا امام صادق چند بار حضرت را از «مدینه» به «بغداد» با آن وضع تحقیر آمیز میآورند كه به ایشان اهانت و جسارت میكنند.
شبانه به خانه حضرت می ریزند، حضرت كنار زن و بچهاش است حالا ما لباس خواب نمیگوییم ولی كسی در خانهاش و جلوی زن و بچهاش است مشخص است لباس راحتی تنش است. با همان حال ایشان را میگیرند و نزد «منصور»می آورند. آنوقت اینها بیایند برای حضرت زهرا عزا بگیرند؟
نمیدانم اینها چه كار دارند میكنند و دنبال چه هستند و چه تفكری برای اینها القاء میشود. كسی به اینها دستور میدهد و یا نه، خودشان همینطوری این مطالب را میگویند.
آغاز بحث…
بحث ما در مشروعیت سنت رسول اكرم بود، اولین آیهای كه ما مطرح كردیم آیه:
(وَمَا ينْطِقُ عَنِ الْهَوَى، إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْي يوحَى)
و هرگز از روي هواي نفس سخن نميگويد! آنچه ميگويد چيزي جز وحي که بر او نازل شده نيست!
سوره نجم (53): آیات 3 و 4
بود. ما اقوال بزرگان را نقل كردیم و مفصل هم بحث شد. تا به اینجا رسیدیم که «قرطبی» كه از بزرگان و از ائمه اهلسنت است و تفسیرش هم خلاصه تفسیر شش قرن صدر اسلام است میگوید:
«قوله تعالى: (وما ينطق عن الهوى) قال قتادة: وما ينطق بالقرآن عن هواه (إن هو إلا وحي يوحى) إليه وقيل: (عن الهوى) أي بالهوى»
تا آنجایی كه میگوید:
«قد يحتج بهذه الآية من لا يجوز لرسول الله (صلی الله علیه واله وسلم) الاجتهاد في الحوادث»
بعد دارد:
«وفيها أيضا»
این دیگر حرف خود «قرطبی» است.
«وفيها أيضا دلالة على أن السنة كالوحي المنزل في العمل»
الجامع لأحكام القرآن؛ اسم المؤلف: أبو عبد الله محمد بن أحمد الأنصاري القرطبي الوفاة: 671، دار النشر: دار الشعب – القاهرة، ج 17، ص 84 و 85
«ابن حجر عسقلانی» همانطوری كه قبلا هم اشاره كردم میگوید:
«كان جبريل ينزل على النبي بالسنة كما ينزل عليه بالقرآن ويجمع ذلك كله وما ينطق عن الهوى»
فتح الباري شرح صحيح البخاري؛ اسم المؤلف: أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي الوفاة: 852 ، دار النشر: دار المعرفة – بيروت، تحقيق: محب الدين الخطيب، ج13، ص 291
«سنن دارمی» جلد 1 صفحه 145؛ «تحفه احوذی» جلد 7 صفحه 354 و «در المنثور سیوطی» جلد 6 صفحه 122.
بعد جالب است «ابن حجر عسقلانی» در ذیل حدیث قرطاس كه به نبی مكرم – نستجیر بالله – نسبت دادند: «إن الرجل ليهجر»؛ در اینجا حالا چه مسئلهای بوده و یا نه، خدای عالم میخواهد حجت را برای همه تمام بكند، در رد كلام خلیفه دوم كه به نبی مكرم نسبت هذیان داد، میگوید:
«لأنه معصوم في صحته ومرضه»
رسول اكرم چه مریض باشد و چه صحیح باشد معصوم است.
چون بعضیها توجیه میكنند پیغمبر اكرم مریض بوده و از شدت مرض بی اختیار گفت:
«هَلُمُّوا أَكْتُبْ لَكُمْ كِتَابًا لَا تضلون بَعْدَهُ»
الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة – بيروت – 1407 – 1987 ، الطبعة: الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا، ج4، ص1612، ح4169
دارند توجیه میكنند و ایشان توجیه اینها را قشنگ جواب داده است. میگوید پیغمبر در صحت و مرض معصوم است.
«لقوله تعالى وما ينطق عن الهوى ولقوله صلى الله عليه وسلم إني لا أقول في الغضب والرضا إلا حقا»
تعبیر ایشان در معنی کلمه «هجر» و «هذیان» این است كه:
«والهجر بالضم ثم السكون الهذيان والمراد به هنا ما يقع من كلام المريض الذي لا ينتظم ولا يعتد به لعدم فائدته»
بعد میگوید:
«ووقوع ذلك من النبي صلى الله عليه وسلم مستحيل لأنه معصوم في صحته ومرضه»
فتح الباري شرح صحيح البخاري؛ اسم المؤلف: أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي الوفاة: 852 ، دار النشر: دار المعرفة – بيروت، تحقيق: محب الدين الخطيب، ج 8، ص 133
دوستان این صفحه 133 را مطالعه بكنند که می گوید:
«ولا ينبغي عند نبي تنازع»
در آخر هم حضرت میگوید:
«قوموا عنی»
از خانه من پا شوید بروید بیرون.
همچنین «عمدة القاری- بدر الدین عینی» جلد 18 صفحه 62 هم همین تعبیر را دارد:
«هجر رسول الله بتكرار لفظ هجر وقال عياض معنى هجر أفحش»
«افحش» یعنی سخن نامربوط گفت؛
« هجر الرجل إذا هذى وأهجر إذا أفحش. قلت: »
این «قلت» را «عینی» دارد میگوید:
«قلت: نسبة مثل هذا إلى النبي لا يجوز»
می گوید: «لا یجوز»؛ شما بیا بگو عمر همچنین حرفی زد، اعتراض كن و بگو حرف عمر خلاف قرآن بوده است ولی در آنجا كاری با او ندارند!
«لأن وقوع مثل هذا الفعل عنه مستحيل لأنه معصوم في كل حالة في صحته ومرضه لقوله تعالى (وما ينطق عن الهوى) ولقوله ‘ إني لا أقول في الغضب والرضا إلا حقا ‘»
عمدة القاري شرح صحيح البخاري؛ اسم المؤلف: بدر الدين محمود بن أحمد العيني الوفاة: 855هـ، دار النشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت، ج 18، ص 62
خلاصه به یك نوعی با اینكه اینطور میگویند، متأسفانه و متأسفانه توجیه میكنند. این: «إني لا أقول في الغضب والرضا إلا حقا»؛ اشاره به حدیث «عبدالله بن عمر عاص» كه قبلا هم عرض كردیم؛ ولی با سند جدید «مسند احمد ابن حنبل»، جلد 2 صفحه 162 دارد که:
«قال كنت أَكْتُبُ كُلَّ شيء أَسْمَعُهُ من رسول اللَّهِ أُرِيدُ حِفْظَهُ فنهتني قُرَيْشٌ فَقَالُوا أنك تَكْتُبُ كُلَّ شيء تَسْمَعُهُ من رسول اللَّهِ وَرَسُولُ اللَّهِ بَشَرٌ يَتَكَلَّمُ في الْغَضَبِ وَالرِّضَا»
من هر چیزی که از پیامبر می شنیدم می نوشتم. قریش مرا منع کرد و گفت: تو هر چیزی از پیامبر می شنوی را می نویسی، در حالیکه پیامبر هم بشر است، عصبانی میشود از یك قضیهای خوشحال میشود!
«فَأَمْسَكْتُ عَنِ الْكِتَابِ فَذَكَرْتُ ذلك لِرَسُولِ اللَّهِ فقال اكْتُبْ فوالذي نفسي بيده ما خَرَجَ مني الا حَقٌّ»
مسند الإمام أحمد بن حنبل؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة:241، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج2، ص162، ح6510
راوی هم میگوید:
«اسناده صحیح، رجاله ثقات رجال الشیخین»
بعد میآید «ولید ابن عبدالله» را كه در اینجا است تصحیح و توثیق میكند. جالب این است «مسند احمد» در جلد 2، صفحه 360 این را دوستان داشته باشند اینجا هم میگوید:
«هذا حدیث صحیحٌ وإسنادُهُ قوی»
از «ابو هریره» نقل می کند که پیغمبر فرمود:
«اني لاَ أَقُولُ الا حَقًّا»
حالا شاید دنبال هم بوده یا جدا بوده است:
«قال بعض اصحابه يا رَسُولَ اللَّهِ انك تُدَاعِبُنَا»
ای پیامبر تو با ما شوخی میكنی!
فرمود:
«اني لاَ أَقُولُ الا حَقًّا»
مسند الإمام أحمد بن حنبل؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة:241، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج2، ص360، ح 8708
این دیگر همه مسئله را روشن میکند. این احمق «مشهدی» میگوید اگر پیغمبر گفت پاشو برو توالت این هم واجب است؛ که به عنوان تمسخر دارد میگوید.
آدم درد میکشد. انتظار نداشتیم یک روزی «وهابیت» بیاید در اردوگاه حوزه به این شکل خیمه بزند. حرفی که «محمد ابن عبدالوهاب» و دیگران میزند، امروز این آخوند عمامه به سر بزند!!
همین عبارت در «صحیح ترمذی» جلد 4، صفحه 357 هم میآورد. «قال أبو عِيسَى…» که منظور همان مؤلف است. زمان سابق رسم بود وقتی مؤلفین کتاب مینوشتند اول اسم خودشان را میآوردند.
مثلاً می گوید: «قال محمد ابن الحسن طوسی» بعد شروع به نوشتن میکرد. یا نه، حالت املائی داشت و شاگرد مینوشت. این هم همینطور:
«يا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّكَ تُدَاعِبُنَا قال إني لَا أَقُولُ إلا حَقًّا»
این هم میگوید:
هذا حَدِيثٌ حَسَنٌ صَحِيحٌ»
الجامع الصحيح سنن الترمذي؛ اسم المؤلف: محمد بن عيسى أبو عيسى الترمذي السلمي الوفاة: 279، دار النشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت – – ، تحقيق : أحمد محمد شاكر وآخرون، ج4، ص357، ح 1990
البته علمای اهلسنت در اینجا به مشکل برخوردند که این کلمه «حسنٌ صحیحٌ» چیست؟ چون «حسن» یک معنای دارد، و «صحیح» یک معنای دیگری دارد. میگوید نه آقا اینکه میگوید «حسنٌ صحیح» – یکی توجیهاتشان این است – یعنی این روایت بنا به اعتباری حسن است، بنا به اعتباری صحیح است!
در اینجا این تعابیری که وجود دارد، این است که سنت پیغمبر و حتی شوخیهایش حجت است. آقایان عبارتی در «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» نقل کردند که «عایشه» میگوید:
«كنت أَغَارُ على اللَّاتِي وَهَبْنَ أَنْفُسَهُنَّ لِرَسُولِ اللَّهِ»
به غیرت من بر میخورد آن زنهای که خودشان را به پیغمبر میبخشیدند!
در آیه شریفه دارد که:
(وَامْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِي إِنْ أَرَادَ النَّبِي أَنْ يسْتَنْكِحَهَا خَالِصَةً لَكَ)
و هرگاه زن با ايماني خود را به پيامبر ببخشد (و مهري براي خود نخواهد) چنانچه پيامبر بخواهد ميتواند او را به همسري برگزيند؛ اما چنين ازدواجي تنها براي تو مجاز است.
سوره احزاب (33): آیه 50
خیلی جالب است. نمیدانم آیا آقایان با این همه روایت، نمیخواهند از خواب بیدار بشوند؟ «عایشه» میگوید:
«وَأَقُولُ»
من میگفتم:
«أَتَهَبُ الْمَرْأَةُ نَفْسَهَا»
آخر زن هم خودش را میبخشد؟
بعد دارد:
فلما أَنْزَلَ الله تَعَالَى (ترجي من تَشَاءُ مِنْهُنَّ وَتُؤْوِي إِلَيْكَ من تَشَاءُ وَمَنْ ابْتَغَيْتَ مِمَّنْ عَزَلْتَ فلا جُنَاحَ عَلَيْكَ)
آیه که آمد گفت هر کدام از اینها را قبول کنید یا قبول نکنید دست خودت است.
«عایشه» میگوید:
«قلت ما أُرَى رَبَّكَ إلا يُسَارِعُ في هَوَاكَ»
به پیغمبر گفتم تو هر چه هوای نفست میکشد خدا هم طبق هوای تو آیه نازل میکند!
الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة – بيروت – 1407 – 1987 ، الطبعة: الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا، ج4، ص1797، ح4510
به خدا پناه میبریم! نمیدانم آدم اسم این تعبیر را چه بگذارد؟ «ارتداد» بگذارد، «توهین» به نبی بگذارد، «ایذاء نبی» بگذارد!
«ابن حجر عسقلانی» از قول «قرطبی» نقل می کند که:
«هذا قول أبرزه الدلال والغيرة»
«دلال» یعنی عشوهگری!
« وهو من نوع قولها ما أحمدكما وما أحمد إلا الله»
بعضیها میگویند مثلاً من از تو نمیخواهم تعریف کنم فقط از خدا میخواهم تعریف کنم
«وإلا فاضافة الهوى إلى النبي لا تحمل على ظاهره»
ایشان میخواهد کار «عایشه» را توجیه کند می گوید: بعضی وقتها کسی میخواهد از روی عشوهگری بگوید من تو را دوست ندارم خدا را دوست دارم. این را از روی عشوهگری و علاقه به پیغمبر گفته!! وگرنه اینکه میگوید:
«ما أرى ربك الا يسارع في هواك»
این نسبت به پیغمبر زشت است!
«لأنه لا ينطق عن الهوى»
این هم آمده همین آیه: (وَمَا ينْطِقُ عَنِ الْهَوَى، إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْي يوحَى) را آورده.
«ولا يفعل بالهوى»
هرگز پیغمبر از روی هوا کاری انجام نمیدهد!
«ولو قالت إلى مرضاتك لكان أليق»
می گوید: اگر «عایشه» به جای این: «ما أرى ربك الا يسارع في هواك» میگفت: «یسارع فی مرضاتك»؛ این بهتر بود.
«ولكن الغيرة يغتفر لاجلها إطلاق مثل ذلك»
فتح الباري شرح صحيح البخاري؛ اسم المؤلف: أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي الوفاة: 852 ، دار النشر: دار المعرفة – بيروت، تحقيق: محب الدين الخطيب، ج 9، ص 165
می گوید: غیرت زنانگی «عایشه» به جوش آمده بود، وقتی غیرت به جوش میآید یک حرفهای میزنند که نباید خیلی زیاد سخت گرفت. باید یک مقداری به «عایشه» تخفیف داد!!
آقایان اهل سنت به ما میگویند شما به صحابه جسارت میکنید؛ «عایشه» به پیغمبر جسارت میکند ولی آقایان ساکت هستند و کار عایشه را توجیه میکنند. حالا اگر یک شیعه بیاید یک توهینی بکند، ببینید چه کار می کنند! ما که قبول نداریم اینهایی که توهین و جسارت میکنند. ما حقایق را بگوییم کافی است و نیازی نیست که بخواهیم توهین کنیم. همان تعبیر حضرت امیر در خطبه 206 «نهجالبلاغه» که میگوید:
«إِنِّي أَكْرَهُ لَكُمْ أَنْ تَكُونُوا سَبَّابِين»
نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص323، خطبه 206
در آنجا می فرماید اگر بیایید افعال و کردار «معاویه» را برای مردم بازگو کنید این بهتر است و شما راه حجت را میبندید. فحش ندهید حقایق را بیان کنید.
اگر ما بیاییم همینها را برای مردم و جوانهای اهلسنت بگوییم، به قول حاج آقای «جوادی آملی» جوانهای اهلسنت هم حق دارند بفهمند. ایشان میگفت: “اگر اینها را نگویید فردای قیامت جوانهای اهلسنت از شما شکایت میکنند؛” یعنی واقعاً هم فرمایش درستی است.
من معتقد هستم اگر این مطالب به خوبی برای تحصیل کردههای اهلسنت گفته بشود، غالب اینها از خواب بیدار میشوند و متوجه میشوند که موضوع چیست! متوجه هم نشوند، آغاز تحقیق و پژوهش خوبی برای اینها خواهد بود.
یا در قضیه «افک» بعد از نزول برائت «عایشه»، پیغمبر فرمود:
«أَبْشِرِي يا عَائِشَةُ»
ای عایشه مژده بر شما باد
«فَقَدْ أَنْزَلَ الله بَرَاءَتَكِ»
«عایشه» میگوید:
«وَكُنْتُ أَشَدَّ ما كنت غَضَبًا»
من از این قضیه خیلی غضبناک بودم
«فقال لي أَبَوَايَ قُومِي إليه»
پدر و مادرم گفتند بلند شو برو پیش پیغمبر و تشکر و عذرخواهی کن!
«فقلت والله لَا أَقُومُ إليه ولا أَحْمَدُهُ ولا أَحْمَدُكُمَا»
بخدا قسم نه از پیغمبر و نه از شما تشکر میکنم!
«وَلَكِنْ أَحْمَدُ اللَّهَ الذي أَنْزَلَ بَرَاءَتِي لقد سَمِعْتُمُوهُ فما أَنْكَرْتُمُوهُ ولا غَيَّرْتُمُوهُ»
شما همه شنیدید که پشت سر من چه گفتند، نه انکار کردید نه به غیرت آمدید.
الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة – بيروت – 1407 – 1987 ، الطبعة: الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا، ج4، ص1781، ح4479
«ابن تیمیه» یک تعبیری در اینجا دارد كه تعبیر زشت و قبیحی است میگوید:
«و كان قد ارتاب في أمرها»
پیغمبر خودش در حق «عایشه» دچار شک شده بود!
مثلا زن من با آنها سر و سرّی داشته، یک چیزهای رد و بدل شده. قبل از اینکه در برائتش آیه نازل بشود، پیغمبر؛ «و كان قد ارتاب في أمرها»!
برگشت گفت:
«يا عائشة أن كنت بريئة فسيبرئك الله»
اگر بیگناهی، خدای عالم تو را مبرا میکند.
«و أن كنت الممت بذنب»
اگر نه واقعاً تو همچین کاری کردی!
«فاستغفري الله وتوبي إليه»
اگر این کار را کردی استغفار و توبه کن.
«فان العبد إذا اعترف بذنبه ثم تاب الله عليه»
منهاج السنة النبوية، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728، دار النشر: مؤسسة قرطبة – 1406، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. محمد رشاد سالم، ج7، ص 80 و 81
این هم به قولی دسته گلی است که آقای «ابن تیمیه» خرجش کرده است. البته این تعبیر در «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» هم آمده است.
جالب این است که از قول پدر و مادر «عایشه»، یک تعبیری نقل میکنند که گمان میکنم در «صحیح بخاری» باشد، آن خیلی وقیح است. این دیگر قابل هیچ توجیهی نیست و این ننگی است که با هیچ رنگی پاک شدنی نیست. «معجم کبیر طبرانی» جلد 23، صفحه 117 از قول پیغمبر نقل می کند که فرمود:
«جاء أبو بَكْرٍ فَدَخَلَ عَلَيَّ فقال يا رَسُولَ اللَّهِ ما تَنْتَظِرُ بِهَذِهِ التي خَانَتْكَ وَفَضَحَتْنِي»
ای پیامبر چرا دست روی دست هم گذاشتی و ساکت هستی این زنی که در حق تو خیانت کرد و آبروی ما را هم برد!
المعجم الكبير؛ اسم المؤلف: سليمان بن أحمد بن أيوب أبو القاسم الطبراني الوفاة: 360، دار النشر: مكتبة الزهراء – الموصل – 1404 – 1983، الطبعة: الثانية، تحقيق: حمدي بن عبدالمجيد السلفي، ج23، ص117
آن وقت میگویند شیعهها دارند به «عایشه» جسارت میکنند! کجا دارد یک شیعه همچین حرفی زده باشد؟ شما ببینید این اقوال شیعه است: «شیخ طوسی» (رضوان الله تعالی علیه) در «تبیان» جلد 10، صفحه 52 دارد:
«وما زنت امرأة نبي قط»
از حضرت آدم تا خاتم، زن هیچ کدام از انبیاء دچار فحشاء نبودند.
چرا؟
«لما في ذلك من التنفير عن الرسول وإلحاق الوصمة به»
چون وقتی میبینند زن یک پیغمبری دچار فحشاء شده، مردم از پیغمبر متنفر میشوند و بیغیرتی را به پیغمبر نسبت میدهند.
«فمن نسب أحدا من زوجات النبي إلى الزنا، فقد أخطأ خطأ عظيما ، وليس ذلك قولا لمحصل»
التبيان في تفسير القرآن؛ المؤلف: الطوسي، محمد بن الحسن (المتوفى460ق)، تحقيق وتصحيح: أحمد حبيب قصير العاملي، ناشر: مكتب الإعلام الإسلامي، الطبعة: الأولى، 1409هـ. ج10، ص52
این بحث کاملاً عقلی است که «شیخ طوسی»، «طبرسی» و … دارند. لازم نیست ما روایت داشته باشیم. وقتی – نستجیر بالله – زن پیغمبر آلوده به فحشاء باشد خیلی افتضاح است.
مثلا الان در همسایهتان خدای نکرده یک «یهودی» است، همسرش بد کاره است، شما این مرد را میبینی چه کار میکنید؟ نمیگویید چقدر این مرد بیغیرت است؟
در اسلام است که اگر کسی همچین چیزی از همسرش دید، واجب است هم زنش و هم آن متجاوز را بکشد، احتیاج به اقامه دلیل هم نیست!
پرسش:
این مباحث بعد از رحلت پیغمبر مطرح میشود؟
پاسخ:
نه، این برای زمان پیغمبر است. می گوید: ابوبکر میآید خدمت پیغمبر آنطوری حرف میِزند. شما ببینید «حسان ابن ثابت» شاعر زبر دست عصر پیغمبر است، مادح حدیث غدیر است که به شعر در آورده و … کسی است که میگوید زن پیغمبر زنا کرده است!
خواهر زن پیغمبر «حَمْنَةُ بِنْتُ جَحْش» میگوید «عایشه» بد کاره است. و یا پسر خاله ابوبکر است. همه اینها خودمانیها بودند. «عبدالله ابن ابی» هم یک بحث دیگری دارد.
شما «عبدالله ابن ابی» را کنار بگذار بعد ببین خواهر زن پیغمبر، پسر خاله رسول الله، شاعر عصر نبوت، شاعر قضیه غدیر، همه اینها جزء کسانی بودند که این افترا را بستند.
پرسش:
همین الان هم تندترین شیعیان نمیگویند كه در زمان پیغمبر «عایشه» همچین کاری کرد؟ چگونه در زمان حضور پیامبر، اینها این افترا را بستند؟
پاسخ:
چرا؟ «یاسر الحبیب» کتاب 500- 600 صفحهای به اسم «عایشه فاحشه» نوشته است. و دلیل از همان زمان آورده. در هر زمانی از این دیوانه ها هستند، الان هم هستند، زمان پیغمبر هم بودند و بعد از این هم خواهند بود. این شخص، یک کتاب قطور نوشته و در اینترنت هم گذاشته است.
در هر صورت…
بحث سر این است که «عایشه» میگوید:
«والله لَا أَقُومُ إليه ولا أَحْمَدُهُ ولا أَحْمَدُكُمَا»
پیش پیغمبر نمیروم از پیغمبر هم تشکر نمیکنم از شما هم تشکر نمیکنم.
این مطلب در «صحیح بخاری» هم است. شما چه کار میخواهید بکنید؟ آیا این انکار قرآن و ایذاء نبی نیست؟
باز در «صحیح مسلم» از «عایشه» دارد که می گوید:
«أَمَا تَسْتَحْيِي امْرَأَةٌ تَهَبُ نَفْسَهَا لِرَجُلٍ»
آیا این زنها خجالت نمیکشند و حیاء نمیکنند خودشان را به پیغمبر میبخشند؟
آخر کدامش را آدم ملاک قرار بدهد؟ به قولی من یك مثالی میزنم به شتره گفتند گردنت کج است، گفت کجام راست است؟ وقتی آیه آمد، عایشه گفت:
«فقلت ان رَبَّكَ لَيُسَارِعُ لك في هَوَاكَ»
صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي، ج 2، ص 1085، ح 1464
می گوید: ای پیامبر! بلافاصله طبق هوای تو آیه نازل میشود! این دیگر اصلاً شریعت و نبوت و خدا را زیر سوال بردن است!
پرسش:
نظر حضرت علی طبق «صحیح بخاری» در مورد حادثه «افک» چه است؟
پاسخ:
حضرت میگوید زنت را طلاق بده! پیامبر مشورت میکند، حضرت امیر میگوید زن برایت قحطی نیست طلاقش بده. این را «صحیح بخاری» دارد، ولی ما در منابع شیعه همچین حرفی را نداریم.
روایت دیگر در «مسند ابو یعلاء» است، این خیلی درد است و آدم زجر میکشد وقتی اینها را میبیند. داستانش این است که در قضیه «حجة الوداع»، شتر «عایشه» جوان و بارش کم بود، شتر همسر دیگر پیغمبر «صفیه»، یک مقداری سنش بالا بود و بارش هم زیاد بود، شتر از قافله عقب میماند و باعث کندی راه قافله میشد.
پیغمبر اکرم فرمود که یک مقداری از بار شتر «صفیه» بر دارید بگذارید روی بار شتر «عایشه» تا یک مقداری بارش سبک بشود و به سرعت بیاید و دیگر کاروان به خاطر او معطل نشود. عبارت «عایشه» این است:
«ألست تزعم أنك رسول الله»
ببینید چه تعبیر زشت وقیحی است!! می گوید: تو نمیپنداری «انَّک رسول الله» و اگر میگفت: «الست انك رسول الله» باز هم یک جای توجیه داشت. «ألست تزعم أنك رسول الله»!!
«قالت فتبسم قال أو في شك أنت يا أم عبد الله»
فرمود: آیا تو در نبوت من شک داری؟
«قلت ألست تزعم أنك رسول الله أفهلا عدلت»
آیا این کارت عدالت بود تو انجام دادی؟
«وسمعني أبو بكر وكان فيه غرب»
ابوبکر حرف مرا شنید. خیلی آدم تندی بود
«أي حدة فأقبل علي فلطم وجهي»
پدرم یک سیلی محکمی به صورتم زد!
پیغمبر دید در بیابان درگیری به وجود بیاید به مشکل بر میخورند فرمود:
«مهلا يا أبا بكر»
ای ابابکر آرام باش!
«فقال يا رسول الله أما سمعت ما قالت»
آیا این حرفی که زد نشنیدی؟
حضرت فرمود:
«إن الغيرى لا تبصر أسفل الوادي من أعلاه»
وقتی غیرت به جوش بیاید ته دره را از بالای دره تشخیص نمیدهد!
مسند أبي يعلى؛ اسم المؤلف: أحمد بن علي بن المثنى أبو يعلى الموصلي التميمي الوفاة: 307، دار النشر: دار المأمون للتراث – دمشق – 1404 – 1984 ، الطبعة: الأولى، تحقيق: حسين سليم أسد، ج 8، ص 129، ح 4670
آقایانی که احترام به سنت دارند و میگویند ما اهل سنت هستیم. البته نمونههای زیاد ما از اینها داریم الی ماشاء الله است. من چند تا به عنوان مشت نمونه خروار آوردم، و الا از این قضایا در كتاب «صحیح بخاری و صحیح مسلم» و در دیگر صحاح بگردید فراوان است.
این آقایان از این عباراتی كه رسالت پیغمبر را زیر سوال میبرد، حقانیت قرآن را زیر سوال میبرد و حقانیت خدای عالم را زیر سوال میبرد، الی ما شاء الله دارند.
ببینید اینها نمونههایی است كه آقایان دارند و از آن طرف میگوید «وما ینطق عن الهوی» دلالت میكند که پیغمبر در صحت و مرض و در غضب و در رضا حتی در شوخیهایش هم جز حق از زبانش بیرون نمیآید. از این طرف هم حضرات این مطالب را نقل میكنند.
«والسلام علیكم ورحمة الله و بركاته»